محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

سربازی

Sarbazi

بالاخره این شتر در خونه ما هم خوابید

این شعر هم که از سندی هست رو واسه خودم میزارم

 ده سال آزگار تویه مدرسه ها جون میکنی تا میشی جزو دیپلومه ها
تاکه به هفت خان کنکور می رسی میزنن محکم تو سرت سهمیه ها
بسیجی که نیستی فامیل شهید که نیستی نه اصلا نیستی تو جزو آدما
وقتی که دیگه هیچی نمی شی وقتشه آش بخوری توی سربازخونه ها



به چب چب نظر به چب به راست راست نظر به راست قدم رو ه هو ه هو ه هو ه هو ه هو برجلو برجلو پنج شش تا از دژبانهای گردن کلفت همونطور که اصغری میگفت پوست سرت رو از ته قلفتی میکنن میشی میشی مثل بزغاله ها تو سرت میزنن پوتینای ده کیلویی پات می کنن
پالتوهای اهل بوقی تنت می کنند جلو اسایشگاه از جلو نظام نشونت میدن اگه بگی نمی خوام
توی پوتینات پر از شن و ماسه میکنند
روی گردنت آویزون می کنند یا علی ازتو مدد باید بری کلاغ پر کلاغ پرکلاغ پر
یه جارو میدن دستت با یه سطل
اب تو مصتراح تی زمین شویی خر حمالی واااااااااااااااااااااااااااای استهقاقیتم مالید خبر داربه چب چب نظر به چب به راست راست نظر به راست قدم رو ه هو ه هو ه هو ه هو ه هو برجلو برجلو نصف شبها هیچ و پوچ تیر مشقی و سر صبح از خواب ناز بیدارت میکنن توی سرما مینشونن واسه فرمانده میمیری تا مرخصی بگیری از پادگان فرار میکنی تا فردا نری صبح گاهی یقلوی به دست تو صف واسه ساچمه پلو به چب چب نظر به چب به راست راست نظر به راست قدم رو ه هو ه هو ه هو ه هو ه هو به چب چب نظر به چب به راست راست نظر به راست قدم رو ه هو ه هو ه هو ه هو سرباز