محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

قراداد سلفیه‎

واسه خوندن همه جوونای ایرانی
زیبا وخواندنی ولی یکم طولانی
ازدستش ندین چون خیلی جالبه!


دختره یهویی وسط صحبتهاش با
یکی جوش آورد و دم پله های سِلف دانشگاه میخواست مقنعه ش رو دربیاره! هی داد میزد و حرف میزد!!! داد میزدا ؟! داد هم نه!
دااااااااااااااااااااد!!
 گوش کردم بین حرفاش اینا رو
فهمیدم: من آزادی
مطلق میخوام!
دوست دارم هر کاری که دلم خواست بکنم! هر جور دلم خواست زندگی کنم! هر رنگی دلم خواست! هر مدل لباسی دلم خواست! اصلا دلم میخواد همینجا مقنعه م رو در بیارم! (یهویی
درآورد!) دوست دارم همینجا هر
کاری دلم
خواست بکنم! بسه دیگه! چرا نمیذارین آزاد باشم؟؟
بعد زد زیر گریه! البته
خیلی کم! هیشکی جرات
نمیکرد نزدیکش بشه! حتی دخترا ! رفتم جلو! سلام کردم! جوابم رو نداد! مقنعه ش رو از روی زمین برداشتم و
دادم بهش و گفتم: میدونم خیلی زمان خوبی واسه حرف زدن نیست! ولی
چند تا سوال میپرسم، اگه منطقی نبود، من خودم همینجا همه لباسهام رو در میارم!
چشاش گرد شد! سرش رو آورد بالا و من رو نگاه
کرد !
من، یه لباس نخی و سفید بلند
و یقه گرد تنم بود(از این سه دکمه ها) و شلوار کرم روشن کتون با کفشای پارچه ای
قهوه ای!
گفت: اگه لباساتو در نیاوردی چی؟ گفتم: جلوی همه تف کن تو صورتم! منتها قبلش مقنعه ت رو سرت کن! تا بتونم باهات حرف بزنم! اینجوری نمیتونم!
انگار یه فرصت مناسب گیر
آورده باشه واسه خالی کردن دق و
دلیش، بلند شد و مقنعه ش رو سریع سرش کرد !
توی این فاصله بچه های حراست اومدن و دیدن من وایستادم روبروش اونا جلو نیومدن…دور
تا دورمون پر شده بود از بچه های دانشکده های مختلف !
گفت: خب؟ شروع کن! گفتم: من این قول رو دادم که همه لباسامو دربیارم! ولی
اگه حرفم منطقی
بود چی؟!
گفت: تو بگو؟ گفتم: تا هر وقتی که توی این دانشگاهی، کسی حتی یه لاخ موی تو رو نبینه! گفت: قبول و دستش رو آورد جلو تا دست بده !
گفتم: مینویسیم که احتیاجی به
دست دادن هم نباشه! گفت: قبول! و
یکی از بچه ها سریعا نوشت قرارداد رو و هر دو مون با چهار تا شاهد امضا کردیم و
اسمش رو گذاشتیم *قرارداد
سلفیه *!
بهش گفتم: فرض کن توی یه اتاق تنها هستی! و اتاق مال خودته! خب؟ و توی
این اتاق، آزادی
مطلق داری !رنگ دیوار رو چه رنگی میکنی؟
گفت: همه ش رو صورتی میکنم! گفتم: حالا من هم میام و
ساکن این اتاق میشم! و اتاق میشه مال هر دوی ما! و همه دیوار رو به سلیقه خودم سبزش میکنم! تو صدات در نمیاد؟ به من گیر نمیدی؟
گفت: معلومه گیر میدم! نمیذارم
رنگ کنی! چون باید صورتی باشه دیوارا ! گفتم: خب اون اتاق مال منم هست! منم حق دارم هر رنگی دلم میخواد بزنم به در و دیوار
گفت: خب تو نصفه
خودت رو سبز
کن منم نصفه خودم رو صورتی!
گفتم: آهان! پس اینجا ما یه مرزی
داریم بین صورتی و سبز که وسط اتاقه درسته؟ گفت: آره گفتم خب حالا حسین، رفیقم، اونم میاد توی همین اتاق و میشیم سه نفر،
و اون از رنگ آبی خوشش میاد! حالا تکلیف چیه؟
گفت: خب اتاق رو تقسیم بر سه میکنیم! و سه تا رنگ مختلف میزنیم! گفتم: پس با این حساب تو توی رنگ زدن در و
دیوار اتاق، دیگه نمیتونی سلیقه ای عمل کنی درسته؟
گفت: آره. گفتم: نمونه بزرگ این اتاق، این
دنیاست!  اگه قرار
بود هر کسی توی این دنیا آزادی
مطلق داشته
باشه که مردم باید همه همدیگه رو میکشتن تا یک نفر بالاخره بمونه تا معنی بده آزادی مطلق ! و الا
اگه یه نفر شد دو نفر، دیگه چیزی به اسم آزادی مطلق وجود نداره!  چه برسه به الان که چند
میلیاردیم! یعنی تقابل
آزادی های مردم، ایجاد مرز میکنه و مرز،
یعنی پایان مطلق بودن!قبوله؟
سرش رو انداخت پایین و فکر
کرد و زیر لب گفت: قبوله!  گفتم: یه سوال! من میتونم توی یه
اتاق عمل جراحی قلب باز با لباس خودم برم؟ یا باید اونجا لباس مخصوص بپوشم و مواظب
کارام باشم؟
گفت: معلومه دیگه باید طبق
قانون اونجا عمل کنی! هر
جایی یه قانونی داره!گفتم:
صرف نظر از رد شدن چیزی به نام آزادی مطلق، دانشگاه هم یه جاییه که قانون
مخصوص خودش رو
داره دیگه…درسته؟
دوباره سرش رو انداخت پایین و
زیر لب گفت: درسته! گفتم: نمونه بزرگ دانشگاه به عنوان یه جای خاص که یه قانون خاص داره، کشورمون
ایرانه! و صرف نظر
از دین و دستوراتش! به عنوان یه جای خاص، قانون خاص خودش رو داره! درسته؟
این بار خیلی آروم تر گفت: درسته!
گفتم: میبینی؟ اگه من توی یه
اتاق عمل، دوست دارم با لباس خودم باشم، باید اتاق عمل رو ترک کنم!چون طبق گفته خودت، هر
جایی قانون خاص خودش رو داره! و همینطور
اگه توی ایران بخوام مقنعه م رو دربیارم، باید از ایران برم بیرون!! چون ایران، قوانین خاص خودش رو داره!
چیزی نگفت!
گفتم: خانم رحیمی، خدا هم به عنوان خالق ما همین رو به ما گفته!
گفته تو اگه جایی رو پیدا کردی که جزو املاک و دارایی های من نبود، و جایی
رو پیدا کردی که از دید من پنهان بود،
و جایی رو پیدا کردی که دست من بهت نمیرسید،
برو هر کاری که دوست داری بکن! ولی تا وقتی در محضر من هستی و زیر
نظر من، باید
به قانونی که من میگم عمل کنی !و خب
البته همه عالَم، محضر خداست!  و حجاب هم دستور خدا !
اگه جایی رو پیدا کردی که
تونستی از دست منه خدا فرار کنی و دیگه بنده م
نباشی و منم نبینمت و صدات رو نشنوم،
مقنعه ت که سهله، کلا برو
خودتو آتیش بزن !ولی تا
وقتی بنده منی و من خدای تو ام، اون باش که من میگم…
دیگه هیچی نمیگفت! فقط سکوت
بود و فکر…گفتم: هر وقت دوست داشتی بیا بهت
بگم دایره حکومت خدا، از کجا تا کجاست…
نه تنها تا وقتی دانشجوی
دانشگاه ما بود، که حتی چند وقت پیش هم که توی خیابان دیدمش، حجابش کامل کامل بود… منو دید و با اشاره دست از دور اشاره کرد بالای سرش و با اشاره گفت : خدا
اون بالا داره منو میبینه!بعد
دست زد به مقنعه ش و خندید و رفت...

نوشیدن آب خیلی سرد عامل چرب شدن کبد

از زمانی که یخچال های فریزر و استفاده از یخ افزایش یافت به همان میزان نیز ابتلا به کبد چرب هم بیشتر شد.

عضو هیئت مدیره انجمن طب سنتی ایران هشدار داد: مصرف آب خیلی سرد( همراه با یخ زیاد)، منجر به ضعیف شدن تدریجی کبد و در نهایت بروز کبد چرب می شود.

دکتر مامک هاشمی ضمن اعلام این خبر گفت: در واقع از زمانی که یخچال های فریزر و استفاده از یخ افزایش یافت به همان میزان نیز ابتلا به کبد چرب هم بیشتر شد.

وی در خصوص دیگر مضرات آب خیلی سرد همراه با یخ زیاد گفت: مصرف آب خیلی سرد منجر به ناباروری و ضعف قوای جنسی می شود و بر اعصاب و روان نیز تأثیرات بدی می گذارد.

متخصص طب سنتی با اشاره به این که آب باید به اندازه عطش نوشیده شود نه بیشتر گفت: برخی افراد که خود را مجبور به خوردن آب زیاد می کنند دچار ضعف در معده و دیگر اعضای بدن می شوند.

وی توصیه کرد: آب نباید ناشتا نوشیده شود زیرا بر خلاف تصور عموم، مضرات آن بیشتر از مزایای آن نیز می باشد.

هاشمی گفت: شب ها نباید آب به صورت ایستاده میل شود و در صورت تشنگی و بیدار شدن از خواب نیز به علت سردی بدن برای جلوگیری از آسیب رسیدن به دستگاه گوارش نباید حجم زیادی آب نوشید.?

ریش گذاشتن برای مردان مفید است یا مضر؟

ریش نوعی درمان طبیعی برای پیشگیری از پیری زودرس پوست صورت است.  بعضی‌ها گمان می‏ کنند ریش گذاشتن برای مردانی مناسب‌تر است که فرصت یا تمایل چندانی برای رسیدگی به خود ندارند درحالی که قاعده این است که آقایانی باید ریش بگذارند که زمان کافی برای رسیدگی به آن را دارند و در غیر این صورت شاید بهتر باشد ریش خود را بتراشند.
واقعیت این است که ریش گذاشتن فواید بسیار زیادی دارد؛ مثلا از نظر علمی به اثبات رسیده مردانی که ریش دارند، کمتر به سرطان پوست دچار می ‏شوند زیرا موی صورت میزان مواجهه پوست با اشعه‏ های مضر آفتاب را 90 تا 95 درصد کاهش می‏ دهد. در واقع ریش آقایان مثل ضدآفتاب عمل می‏ کند. هرچه تراکم ریش بیشتر باشد، SPF ضدآفتابتان بالاتر است. اشعه ‏های مضر آفتاب در خط مستقیم به پوست می ‏تابند. وقتی آقایی ریش دارد، اشعه‏ های آفتاب به موی صورتش برخورد کرده و می‏ شکنند درنتیجه به پوست آسیب نمی ‏رسانند.
یکی دیگر از فواید ریش، مرطوب نگه داشتن پوست است. ریش از خشکی پوست در مواجهه با نور آفتاب و باد پیشگیری می‏ کند. ریش و سبیل همچنین با پیشگیری از ورود هاگ و گرده گیاهان به دستگاه تنفسی، احتمال ابتلا به آلرژی‏های تنفسی را کاهش می‏ دهند. از همه مهم‏تر، ریش نوعی درمان طبیعی برای پیشگیری از پیری زودرس پوست صورت است.
ریش از پوست در برابر آسیب‏های محیطی مثل سرما و باد هم محافظت می‏ کند. پوست افرادی که ریش ندارند، در اثر مواجهه پوست با نور آفتاب، باد و سرما سریع‏تر خشک و چروکیده می ‏شود. افرادی که عادت به تراشیدن موی صورت خود دارند، معمولا دچار مشکلاتی از جمله عفونت فولیکول مو می‌شوند اما در افرادی که ریش می ‏گذارند، بروز این نوع مشکلات کمتر است.
نکته آخری که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که ریش در مردانی که دچار سرماخوردگی و گلودرد می‌شوند، تا حدودی می‌تواند نقش درمانگری ایفا کند و باعث گرم نگه‌داشتن گلو و بهبود سریع‏تر ‏شود.
اما تمام این فواید به شرطی به دست می‌آید که آقایان فرصت کافی برای رسیدگی به بهداشت ریش خود را داشته باشند. توصیه می‌شود روزانه ریش خود را با آب و شامپو بشویید، شانه کنید و در حد متناسب، اندازه آن کوتاه نگه دارید.

گوشه ای از فواید روانشناختی نماز نه فواید دینی!‎

گوشه ای از فواید روانشناختی نماز

نماز تنظیم کننده ی انسان است

* دوری از احساس پوچی و خلأ

*  هر چه به نماز اهمیت بیشتری داده شود  سایر موارد زندگی نیز اهمیت بیشتری پیدا میکند

*  هر چه نماز  سر وقت انجام شود فرد در زندگی و کار ادم منظم تری میشود و بلعکس  هر چه      نماز  دیرتر خوانده میشود سایر کارها نیز پشت گوش انداخته میشود و انجام نمیشود

*  هرچه نماز با دقت بیشتری خوانده شود سایر کارها نیز با دقت بیشتری انجام میشود به این صورت که حتی اگر در اعراب نماز دقت فرد در جملاتی که به کار میبرد یا در جملاتی که مینویسد

*  هر چه انسان در معنا و مفهوم نماز تامل بیشتری میکند در سایر کارها نیز تامل و فکر خواهد کرد

*   هر چه انسان در نماز افکار خود را کنترل نماید و افکار مزاحم را از خود دور نماید در سایر کارها نیز افکار مزاحم را ازخود دور میکند یعنی هرچه در نماز تمرکز بیشتری داشته باشیم در سایر کارها نیز تمرکز بیشتری خواهیم داشت

*  هر چه  انسان نماز را با اراده و جدیت بیشتر و محکم تری بخواند یعنی مثل ادمهای شل نباشد در سایر کارها نیز ادم با ارده تر و محکم تری خواهد بود

*   ایستادن در نماز باعث میشود اماده بودن به افراد القا شود

*  طولانی تر کردن نماز انسان را مقاوم تر می کند در برابر سختی ها و مشکلات

*  توجه داشتن به مهر در نماز باعث تمرکز کردن و عدم توجه فرد برروی موضوعات دیگر میشود

*  تکرار اذکار نماز از لحاظ صوتی باعث ارامش فرد شده باعث زندگی ارامتری میشود ودر هنگام کار باعث تخلییه اضطراب و استرسهای کاری میشود و خستگی انسان را برطرفمیکند

*  انجام به موقع و صحیح نماز اعتیاد انسان به کارهای روز مره را برطرف میکند

*  هرچه انسان در نماز  توجه به قدرت بزرگتری داشته باشد باعث میشود که دچار غرور کمتری شود و در سایر کارها نیز این حالت رو بیشتر پیدا  میکند واین بسیار خوب است چون غرور زیاد باعث نابودی انسان یا شکستن غرور میشود

*  هر چه انسان نماز را بر کارهای دیگر مقدم دارد  میفهمد در زندگی نیز کار های هست که بر دیگر اعمال تقدم دارد

*   برخواستن برای نماز صبح به انسان قدرت بیشتری در طول روز برای انجام کارها می دهد و قدرت انسان در ترک خواب بی موقع یا خواب رفتگی افزایش می دهد

*  هر چه انسان در شرایط و مقدمات نماز مانند وضو ودیگر اعمال تامل و دقت بیشتری داشته باشد میفهمد که برای هر کاری در زندگی باید مقدماتی را انجام دهد

*   اگر نماز را به صورت گروهی و منظم بخوانیم باعث میشود قدرت همکاری هر فرد نیز بالا برود

اگر فرد در نماز به امام جماعت اقتدا کند باعث میشود که درک کند که در هر کاری باید به مدیر یا رهبری نیاز دارد

وقتى جو آمریکایى ها عراقچى را میگیرد

عراقچی..جان کری.jpg

 کسی نمی داند جان کری و معاونش بیل برنز وقتی عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه ایران را دیدند که در پشت میز مذاکرات دوجانبه(که یکی از کم سابقه ترین اتفاقات دیپلماتیک میان 2 کشور است(  موبایل خود را درآورد و از آنها عکس گرفت، چه تصوری از این اقدام داشته اند؟ آیا آنها به این فکر کرده اند که معاون وزیر امور خارجه ایران احتمالامتوجه چیزی در هیات آمریکایی شده و از آن عکس گرفته تا بعدا به کار کشورش که سال هاست مورد فشار و ظلم آمریکایی ها قرار گرفته، بیاید؟ آیا آنها به این فکر کرده اند عراقچی احتمالابه بهانه عکس در حال فیلمبرداری یا ضبط مذاکرات مهم دوجانبه ایران و آمریکاست؟ کسی نمی داند آمریکایی ها درباره این اقدام عراقچی چه برداشتی داشته اند. از قدیم الایام گفته اند ایرانیان زیرکند. شاید کری و دوستان این را شنیده و باور کرده باشند و به همین دلیل درباره این اقدام عراقچی دلایل متعددی را مرور کرده باشند. در ایران اما موضوع کاملاحل شده است. عراقچی در اوج مذاکرات مهم و حساس هسته ای از کری و معاونش، بیل برنز عکس گرفت تا آن را در صفحه اینستاگرام خود قرار دهد. نمی دانیم این چه بلایی است که بر سر تیم مذاکره کننده ما آمده است. علاقه محمدجواد ظریف به شبکه های مجازی گویا به دیگر اعضای تیم هم سرایت کرده به گونه ای که در مذاکرات مهم و حساس دوجانبه میان 2 طرف ایرانی و آمریکایی، معاون وزیر امور خارجه ایران به فکر عکس اختصاصی از وزیر خارجه آمریکاست. عکسی که قاعدتا می تواند تعداد لایک های پست آقای عراقچی را بسیار بالاببرد. آنقدر بالاکه بتواند رکورد لایک پست های آقای ظریف را هم بزند. فیس بوک و توئیتر و اینستاگرام ساخته دست همان آمریکایی هایی هستند که مقابل آقایان ظریف و عراقچی نشسته اند اما کسی تاکنون ندیده آنها در میانه مذاکرات مهم و دیپلماتیکی که قرار است منافع و امنیت ملی مردمشان را تامین کند؛ دست به جیب برده، موبایل خود را در آورده و اینستاگرام و توئیتر و فیس بوکشان را به روز کنند. همه اینها به کنار. عزت ملی را چکار کنیم؟ اینکه معاون وزیر امور خارجه ایران عکس وزیر و معاون وزیر خارجه آمریکا را به عنوان موضوع یک پست اینستاگرام خود انتخاب می کند، یک اقدام تاسف آور و مغایر عزت ملی است و شاید از همین عکس بتوان واقعیت موجود در مذاکرات هسته ای را فهمید. گویا جو کری و برنز دوستان را گرفته است.

تئوری پنجره شکسته

  در دهه هشتاد در نیویورک ​باج گیری در ایستگاهها و در داخل قطارها امری روزمره و عادی بود. فرار از پرداخت پول بلیط رایج بود و سیستم مترو ٢٠٠ میلیون دلار در سال از این بابت ضرر می کرد. مردم از روی نرده ها بداخل ایستگاه می پریدند و یا ماشین ها را از قصد خراب می کردند و یکباره سیل جمعیت بدون پرداخت بلیط به داخل سرازیر می شد. اما آنچه که بیش از همه به چشم می خورد گرفیتی (Graffiti) بود. (گرفیتی نقش ها و عبارات عجیب و غریب و در همی است که بر روی دیوار نقاشی و یا نوشته می شود). هر شش هزار واگنی که در حال کار بودند از سقف تا کف و از داخل و خارج از گرفیتی پوشیده شده بودند. آن نقش و نگارهای نامنظم و بی قاعده چهره ای زشت و عبوس و غریب را در شهر بزرگ زیرزمینی نیویورک پدید آورده بودند. اینگونه بود وضعیت شهر نیویورک در دهه ١٩٨٠ شهری که موجودیتش در چنگال جرم و جنایت و کرک فشرده می شد.

با آغاز دهه ١٩٩٠ به ناگاه وضعیت گوئی به یک نقطه عطف برخورد کرد. سیر نزولی آغاز گردید. قتل و جنایت به میزان ٧٠ درصد و جرائم کوچکتر مانند دزدی و غیره ۵٠ درصد کاهش یافت. در ایستگاههای مترو با پایان یافتن دهه ١٩٩٠، ٧۵ درصد از جرائم از میان رفته بود. در سال ١٩٩۶ وقتی گوئتز برای بار دوم بدلیل شکایت کیبی جوانی که فلج شده بود به محاکمه فراخوانده شد روزنامه ها و مردم کمترین اعتنائی دیگر به داستان وی نکردند. زمانی که نیویورک امن ترین شهر بزرگ آمریکا شده بود دیگر حافظه ها علاقه ای به بازگشت به روزهای زشت گذشته را نداشتند.

اتفاقی که در نیویورک افتاد همه حالات مختلف را بخود گرفت مگر یک تغییر تدریجی. کاهش جرائم و خشونت ناگهانی و به سرعت اتفاق افتاد. درست مثل یک اپیدمی. بنابراین باید عامل دیگری در کار می بود. باید توضیح دیگری برای این وضعیت پیدا می شد. این "توضیح دیگر" چیزی نبود مگر تئوری "پنجره شکسته" (Broken Window Theory).

تئوری پنجره شکسته محصول فکری دو جرم شناس آمریکائی (Criminologist) بود به اسامی جمس ویلسون (James Wilson) و جورج کلینگ (George Kelling). این دو استدلال می کردند که جرم نتیجه یک نابسامانی است. اگر پنجره ای شکسته باشد و مرمت نشود آنکس که تمایل به شکستن قانون و هنجارهای اجتماعی را دارد با مشاهده بی تفاوتی جامعه به این امر دست به شکستن شیشه دیگری می زند. دیری نمی پاید که شیشه های بیشتری شکسته می شود و این احساس آنارشی و هرج و مرج از خیابان به خیابان و از محله ای به محله دیگر می رود و با خود سیگنالی را به همراه دارد از این قرار که هر کاری را که بخواهید مجازید انجام دهید بدون آنکه کسی مزاحم شما شود.

در میان تمامی مصائب اجتماعی که گریبان نیویورک را گرفته بود ویلسون و کلینگ دست روی باج خواهی های کوچک در ایستگاههای مترو، نقاشی های گرفیتی و نیز فرار از پرداخت پول بلیط گذاشتند. آنها استدلال می کردند که این جرائم کوچک، علامت و پیامی را به جامعه می دهد که ارتکاب جرم آزاد است هر چند که فی نفسه خود این جرائم کوچک اند.

این است تئوری اپیدمی جرم که بناگاه نظرات را به خود جلب کرد. حالا وقت آن بود که این تئوری در مرحله عمل به آزمایش گذاشته شود.

دیوید گان (David Gunn) به مدیریت سیستم مترو گمارده شد و پروژه چند میلیارد دلاری تغییر و بهبود سیستم متروی نیویورک آغاز گردید. برنامه ریزان به وی توصیه کردند که خود را درگیر مسائل جزئی مانند گرفیتی نکند و در عوض به تصحیح سیستمی بپردازد که بکلی در حال از هم پاشیدن بود. اما پاسخ گان عجیب بود. گرفیتی است که سمبل از هم پاشیده شدن سیستم است باید جلوی آنرا به هر بهائی گرفت. او معتقد بود بدون برنده شدن در جنگ با گرفیتی تمام تغییرات فیزیکی که شما انجام می دهید محکوم به نابودی است. قطار جدیدی می گذارید اما بیش از یکروز نمی پاید که رنگ و نقاشی و خط های عجیب بر روی آن نمایان می شود و سپس نوبت به صندلی ها و داخل واگن ها می رسد.

گان در قلب محله خطرناک هارلم یک کارگاه بزرگ تعمیر و نقاشی واگن بر پا کرد. واگن هائی که روی آنها گرفیتی کشیده می شد بلافاصله به آنجا منتقل می شدند. به دستور او تعمیرکاران سه روز صبر می کردند تا بر و بچه های محله خوب واگن را کثیف کنند و هر کاری دلشان می خواهد از نقاشی و غیره بکنند بعد دستور می داد شبانه واگن را رنگ بزنند و صبح زود روی خط قرار دهند. باین ترتیب زحمت سه روز رفقا به هدر رفته بود.

در حالیکه گان در بخش ترانزیت نیویورک همه چیز را زیر نظر گرفته ویلیام برتون (William Bratton) به سمت ریاست پلیس متروی نیویورک برگزیده شد. برتون نیز از طرفداران تئوری "پنجره شکسته" بود و به آن ایمانی راسخ داشت. در این زمان ١٧٠٫٠٠٠ نفر در روز به نحوی از پرداخت پول بلیط می گریختند. از روی ماشین های دریافت ژتون می پریدند و یا از لای پره های دروازه های اتوماتیک خود را به زور بداخل می کشانیدند. در حالیکه کلی جرائم و مشکلات دیگر در داخل و اطراف ایستگاههای مترو در جریان بود برتون به مقابله مسئله کوچک و جزئی پرداخت بهاء بلیط و جلوگیری از فرار مردم از این مسئله کم بها پرداخت.

در بدترین ایستگاهها تعداد مامورانش را چند برابر کرد. به محض اینکه تخلفی مشاهده می شد فرد را دستگیر می کردند و به سالن ورودی می آوردند و در همانجا در حالیکه همه آنها را با زنجیر به هم بسته بودند سرپا و در مقابل موج مسافران نگاه می داشتند. هدف برتون ارسال یک پیام به جامعه بود که پلیس در این مبارزه جدی و مصمم است. اداره پلیس را به ایستگاههای مترو منتقل کرد. ماشین های سیار پلیس در ایستگاهها گذاشت. همانجا انگشت نگاری انجام می شد و سوابق شخص بیرون کشیده می شد. از هر ٢٠ نفر یک نفر اسلحه غیر مجاز با خود حمل می کرد که پرونده خود را سنگین تر می کرد. هر بازداشت ممکن بود به کشف چاقو و اسلحه و بعضا قاتلی فراری منجر شود.

مجرمین بزرگ بسرعت دریافتند که با این جرم کوچک ممکن است خود را به دردسر بزرگتری بیاندازند. اسلحه ها در خانه گذاشته شد و افراد شرّ نیز دست و پای خود را در ایستگاههای مترو جمع کردند. کمترین خطائی دردسر بزرگی می توانست در پی داشته باشد.

پس از چندی نوبت جرائم کوچک خیابانی رسید. درخواست پول سر چهار راه ها وقتی که ماشین ها متوقف می شدند، مستی، ادرار کردن در خیابان و جرائمی از این قبیل که بسیار پیش پا افتاده به نظر می رسیدند موجب دردسر فرد می شد. تز جولیانی و برتون با استفاده از "پنجره شکسته" این بود که بی توجهی به جرائم کوچک پیامی است به جنایتکاران و مجرمین بزرگتری که جامعه از هم گسیخته است و بالعکس مقابله با این جرائم کوچک به این معنی بود که اگر پلیس تحمل این حرکات را نداشته باشد پس طبیعتا با جرائم بزرگتر برخورد شدیدتر و جدی تری خواهد داشت.

قلب این نظریه اینجاست که این تغییرات لازم نیست بنیادی و اساسی باشند بلکه تغییراتی کوچک چون از بین بردن گرفیتی و یا جلوگیری از تقلب در خرید بلیط قطار می تواند تحولی سریع و ناگهانی و اپیدمیک را در جامعه بوجود آورده بناگاه جرائم بزرگ را نیز بطور باور نکردنی کاهش دهد. این تفکر در زمان خود پدیده ای رادیکال و غیر واقعی محسوب می شود. اما سیر تحولات، درستی نظریه ویلسون و کلینگ را به اثبات رساند.

خوردن این ماده غذایی اعصاب را تقویت می کند

قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: یکی از مواد غذایی مغذی، کشمش است، چرا که سرشار از مواد قندیِ طبیعی و ویتامین های «آ»، «ب1»، «ب2» و همچنین کلسیم و فسفر می باشد، اما جالب است بدانید که ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز فراوان به استفاده ی آن تاکید داشته اند.

به گزارش قدس انلاین در این باره از امیرالمومنین علی (علیه السلام) روایت شده است: کسی که بیست و یک عدد کشمش سرخ را ناشتا بخورد، به هیچ بیماری مبتلا نمی گردد و تنها مرگ می تواند او را از پای درآورد و همچنین می فرمایند: خوردن کشمش قلب را قوی و بیماری های بدن را از بین می برد و حرارت بیش از اندازه ی بدن را خاموش و خون را پاک و تصفیه می سازد.

علاوه بر این از حضرت محمد (صلى الله علیه و آله وسلم) روایت شده است که فرموده اند: شما را سفارش به خوردن کشمش می نمایم، چرا که آن: اعصاب را قوی می نماید، سستی ها را از تن می زداید، اخلاق را نیکو و روح را شاداب می سازد، غم و اندوه را برطرف می نماید و بیماری را از بین می برد، و همچنین امام صادق (ع) فرموده اند: کشمش اعصاب را تقویت و کسالت بَدَن را از بین می برد و نفس و روان را جلا می دهد.

همچنین دستاوردهای علمی ثابت نموده است که فیبر موجود در کشمش از سرطان کولون و از رشد غیر معمول سلول‌ها جلوگیری می‌کند و موجب کنترل قند خون در بدن می ‌شود و برای درمان بی نظمی معده و یبوست مفید است. مصرف کشمش سستی و رخوت را از بدن دور می‌کند و موجب از بین رفتن آب اضافی بدن می‌شود، بدن را تقویت می‌کند، دهان را خوشبو می‌کند و منبع مناسبی از فیبر، آنتی اکسیدان و انرژی در بدن است. متخصصان تغذیه معتقدند خوردن چند عدد کشمش در روز به تقویت حافظه کمک کرده و افراد را از ابتلا به بیماری آلزایمر مصون می‌دارد.

منابع:
1- شیخ طوسی. الامالی: 362.
2- حرّانی. تحف العقول: 101.
3- برقی، المحاسن، ج2: 548.
4- شیخ صدوق. الخصال، ج2: 343، 612.
5- شازده احمدی. نهج الطبابه: 217.

6- پورقاسیم میانجی. خوراک های حلال و حرام: 74.

ارزشها و تمدن

چینی های قدیم برای اینکه از شر حمله ی دشمنان در امان باشند دیوار بزرگ چین را ساختند؛ اما در صد سال اول ساخت دیوار ، سه بار دشمنانشان بدان نفوذ کرده و با چینی ها جنگیدند.
دشمنان از دیوار بالا نرفتند بلکه به دربانها رشوه داده و از آنها گذشتند.
چینی ها به ساخت بنای سد استوار پرداختند اما برای ساخت نگهبانهایش کاری نکردند غافل از اینکه نیروی انسانی مهمترین مسئله است.
یکی از شرق شناسان می گوید:
برای انهدام یک تمدن ، سه چیز را باید منهدم کرد:
یکم)خانواده
دوم)نظام آموزشی
سوم) الگوها و اسوه ها
برای اولی منزلت مادر به عنوان مربی کودکان را متزلزل کن تا مادر از اینکه مربی کودکان خویش باشد خجالت بکشد.
برای دومی از منزلت معلم بکاه و در جامعه او را بی ارزش کن.
برای سومی منزلت علما و دانشمندان را هدف قرار ده تا کسی آنها را الگوی خویش قرار ندهد.
پس بیاییم برای داشتن جامعه آباد و متمدن ،
 بنیاد خانواده را مستحکم ،
 آگاهی بخشی به مادران،
تکریم مقام معلمان و دانشگاهیان و علما را جدی بگیریم.
زندگی یک بازتاب است هرچه بفرستی باز میگردد (جبران خلیل جبران)
Life is an echo , what you sent comes back
هر چه کنی کشت همان بدروی                       کار بد و نیک چو کوه و صداست   (پروین اعتصامی)

خواب قیلوله و تقویت حافظه‎



بسم الله الرحمن الرحیم

خواب قیلوله و تقویت حافظه

برای مشاهده متن روی ادامه مطلب کلیک کنید

از نظر علمی:

جام جم آنلاین: دانشمندان آلمانی می گویند خواب های کوتاه معروف به قیلوله به ویژه خواب بعدازظهر باعث تقویت حافظه می شود.
به نوشته عرب آنلاین‌، محققان دانشگاه سالزبرگ گفتند: خواب قیلوله برای سلامتی ذهن و روان بسیار مفید است. آن ها با بررسی 22 فرد 19 تا 30 ساله و انجام آزمایش های مشخص‌، دریافتند برخی از وظایف ادراکی پس از کار بلافاصله دریافت می شود.
برخی دیگر پس از گذشت زمانی کوتاه و تعدادی نیز پس از یک ساعت دریافت می شوند. محققان گفتند: بهترین دریافت پس از خواب قیلوله است و باعث به خاطر سپرده شدن تمامی کلمات و بالا رفتن سرعت آموزش می شود.
کارشناسان افزودند: استراحت پس از کار‌، حتی برای زمانی کوتاه‌، باعث می شود مغز تجدید قوا کرده و بتواند بهتر کار کند.
در حدیث نبوی آمده که حضرت محمد صلی الله علیه و سلم گفتند: خواب قیلوله را فراموش نکنید.
یکى از مسائلى که در میان مردم، بویژه قشرهاى مذهبى رایج است و کم و بیش مردم آشنا با فرهنگ دینى با آن آشنایى دارند، مسأله خواب قیلوله است. در فرهنگ دینى ما بر انجام خواب قیلوله بسیار تأکید و سفارش مى شود. برخى خود را به انجام آن عادت داده اند و بسیارى نیز در حسرت و آرزوى انجام آن هستند؛ اما مشغله هاى روزمره مانع آن مى شود. تا حدى نیز به مسأله خواب قیلوله رنگ دینى داده شده است، و در برخى کتاب هاى روایى بابى تحت عنوان «استحباب خواب قیلوله» ۲ باز شده است. آنچه هم اکنون از زمان خواب قیلوله، میان خواص و عوام شهرت دارد، خواب پیش از ظهر است. درباره مقدار آن نیز از یک ساعت تا یک ربع پیش از اذان ظهر اظهار نظر مى شود. هدف پژوهش حاضر، بررسى زمان خواب قیلوله است. براى بررسى این مسأله تحلیل و توصیفى از خواب قیلوله در قرآن کریم و فرهنگ عربى صورت خواهد گرفت. نیز تأملى بر استحباب آن در متون دینى خواهیم داشت. پیش از این هر دو، ابتدا روایات خواب قیلوله را مرور خواهیم کرد.

از نظر مذهبی:

خواب قبل از ظهر تا ظهر و بعد از نماز ظهر تا عصر است، که مستحب است و در آن وقت اگر کسی خوابی ببیند دروغ نمی شود . و این خواب رفع کننده کسالت و هضم کننده غذا است .

شخصی به خدمت حضرت رسول (صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه) آمد و عرض کرد که من حافظه قوی داشتم و اکنون فراموشی بر من غالب شده است . حضرت فرمودند که آیا خواب قیلوله می کردی و حال ترک کرده ای ؟ گفت : بلی . حضرت فرمودند که باز خواب قیلوله بکن . چنان کرد و حافظه اش برگشت . و در روایت دیگر است که خواب قیلوله نعمت است و نیکو یاوری است بر بیداری و عبادت شب . (حلیة المتقین ، ص170)

حضرت صادق (علیه السلام ) : خواب بامداد شوم است و روزی را منع می کند و رنگ را زرد می کند و صورت را زشت می کند ... و به درستی که خداوند روزی را ما بین طلوع صبح تا طلوع آفتاب قسمت می نماید ...و مرغ بریان و ترنجبین بر بنی اسرائیل در این وقت نازل می شد ، هر که در این وقت خواب بود ، بهره او نازل نمی شد.

خواب قیلوله مستحب و مخصوص نیمروز اما کوتاه است. ساختار وجودی انسان به نوعی است که در طول شبانه روز و بعد از یک دوره بیداری به استراحت و خواب نیاز دارد. هنگامی که خورشید در مغرب پنهان می گردد و تاریکی گسترده می شود، همه چیز تعطیل شده و هنگام خواب و استراحت فرا می رسد تا بدن با استراحت شبانه و تجدید نیرو دگرباره در روز به کار و فعالیت برخیزد. خداوند شب را آفرید تا انسان در آن آرامش پیدا کند. اما خوابیدن به مدت کوتاه در طول روز انکار نشده و حتی از فوایدی برخوردار است. چنین خوابی موجب تجدید قوا و بازیابی نیرو می شود. (ر ک: شهید دکتر پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 17، ص 153.)