محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

داستان کوتاه و پند آموز

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. 
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد . 
مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند.

پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت:"اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. "برای اینکه شما را متوقف کتم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم ".

مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت... برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد .... در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند! خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند. اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند. این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یا نه!

همه چیز سیاست نیست، فرهنگ را دریابیم

همه چیز سیاست نیست . مادام که به این باور نرسیم و گمان کنیم همه ما باید سیاسی باشیم، رفتارهای سیاسی داشته باشیم، درباره سیاست بحث کنیم و خلاصه همه چیز را در سیاست جست و جو کنیم روی خوش پیشرفت و آبادانی ایران را نخواهیم دید. 

از یک منظر، سیاست مانند آب است و هزاران خاصیت دارد اما بر آب نمی توان خانه ای بنا کرد و «خانه ای روی آب» یادآور بنای بی بنیاد است.

اینها در حالی است که بسیاری از مشکلات ما ایرانی ها ریشه در معضلات فرهنگی دارد و تا به اصلاح امور فرهنگی اقدام نکنیم مشکلات دیگرمان حل نمی شود . 

ما کم مطالعه می کنیم و زیاد نظریه پردازی می کنیم، خیلی کم تحقیق می کنیم اما سریع و قاطع قضاوت می کنیم، به جای اینکه به امروز خود فکر کنیم یا به تاریخ گذشته می بالیم یا از آینده نیامده می نالیم. دروغ در جامعه رواج پیدا کرده و با جیب خالی، پُزمان عالی است؛ در عروسی و در عزا. دوست داریم خیلی زود راه صد ساله را برویم اما کار امروز را به فردا می اندازیم، هر قدر بگویند در مصرف آب صرفه جویی کنید اصلا باور نداریم کشور ما در ناحیه گرم و نیمه خشک کره زمین واقع شده و باز اسراف می کنیم وهر چه بگویند در مصرف بنزین و سوخت، صرفه جویی کنید باز هم ماشین را بر می داریم و در شهر دور دور می زنیم و ... 

مردمِ مجموعه های تلویزیونی، رسانه ملی یا خانه های بزرگ ویلایی دارند یا در آپارتمان های دوبلکس بزرگ زندگی می کنند . آدم های خوب شان در حد یک بیمار مازوخیستی خود آزارند و آدم های بدشان در حد بیمار سادیستی، دیگر آزار. سالمندان شان هم یا عقل کل اند یا بی عقل!

کره ای ها و ژاپنی ها اما با همه پیشرفت هایی حیرت آور تکنولوژیک، همچنان سریال هایی می سازند که زندگی دشوار شخصی در طبقات فرودست جامعه را تصویر می کشد و نشان می دهد فرد چگونه سال ها تلاش می کند تا مشکلات خود را حل کند، صبور است و قوی و سرانجام بر مشکلات فائق می آید و شکست ها او را از پا در نمی آورد. اما موضوعات سریال های ما ربطی به زندگی عادی مردم ندارد و اصلا فرهنگ سازی و کار و مولد بودن و صرفه جویی و ... دغدغه آنها نیست. 
  
متن اکثر پیامک هایمان تمسخر یکی از اقوام ایرانی است. شماری از ما شهرنشینان، وقتی می خواهیم کسی را تحقیر کنیم او را روستایی خطاب می کنیم و معتقدیم  آدم های بی فرهنگ،گاو و گوسفند خود را فروخته و به شهر آمده اند!

 در کجای دنیا با چنین فرهنگی که روستایی تولید کننده و مولد و زحمت کش را استهزا می کنند و شهرنشین مصرف کننده را تمجید، می توان اقتصاد آن کشور را ساخت؟ مگر نه این است که رشد مهاجرت بی رویه از روستاها به شهرها و از شهرستان ها به تهران سبب بروز مشکلات عدیده ای برای اقتصاد کشور شده است؟ مگر نه این است که اکنون اگر در روستاها امکانات هم باشد میل به مهاجرت به شهرنشینی زیاد شده است؟ با این وضعیت قطعا امکان تحقق ایران توسعه یافته و آباد صرفا از طریق فعالیت های سیاسی ممکن نیست. اگر آزادترین انتخابات را هم داشته باشیم، باز به دلیل فقر فرهنگی مان به جای یک نخبه علمی و اجرایی، نخبگان هنری و ورزشی و ... را برای حل مشکلات تهران به شورای شهر می فرستیم!

در کشور ما علم یک استاد دانشگاه در رشته برنامه ریزی شهری فقط به این کار می آید که به دانشجویانش تدریس کند و هیچ کس سراغ شان نمی رود تا بپرسد شما بعد از سال ها مطالعه و تحقیق و تخصص یافتن در برنامه ریزی و آمایش سرزمین جز درس دادن در دانشگاه چه می کنید اما یک ورزشکار به سادگی و به پشتوانه شهرت خود می تواند وارد شورای شهر شود. بعد هم همه می نشینیم و انتقاد می کنیم چرا مشکلات شهر حل نمی شود؟

  می دانیم که تهران هم از لحاظ تاریخی و به دلیل خشک شدن سفره های زیرزمینی و وضعیت بافت های فرسوده اش در صورت وقوع یک زلزله می تواند میلیون ها کشته بر جای بگذارد و یک فاجعه انسانی را ایجاد کند اما باز فکر می کنیم برای شورای شهر باید به جای محققی که  ده ها جلد کتاب نوشته ، به قهرمانی رای بدهیم که می تواند وزنه چند صد کیلویی را بلند کند!

پس شاید بهتر باشد به جای این همه بحث های سیاسی - گاه بی ثمر و بی حاصل- کمی به اصلاح فرهنگ خودمان فکر کنیم. فرهنگ دلال گرا ، کم کار ، عقل در چشم ، کم مطالعه و دور از تحقیق که ریشه بسیاری از مشکلات امروز ماست باید اصلاح شود. از خودمان شروع کنیم و همت کنیم برای اصلاح نقاط ضعف فرهنگی خودمان . قطعا نقاط قوت زیادی هم داریم اما همین نقاط ضعف ، پاشنه آشیل ماست.
 
نیاز به راه اندازی کمپین های بزرگ فرهنگی داریم که بانی آن ها خود مردم باشند و نسبت به رفع نقاط ضعف مان تلاش کنند . سخت هم نیست . از یک جا باید شروع کنیم . برای گام اول بیاییم دیگر علیه اقوام ایرانی لطیفه نسازیم، این گونه لطیفه ها را پخش نکنیم و به این لطیفه ها نخندیم.

 چگونه است که در اکثر آثار طنز قدما، صحبتی از آذری و گیلکی و لر و عرب و ... نیست؟ باید از یک جا شروع کرد و این شاید شروع خوبی باشد برای نشان دادن همت مان. باید اصلاح نقایص فرهنگی را در گام های مختلف تعریف کنیم و شروع کنیم. این ها البته می تواند گام اول باشد . 

اثرات عجیب لباس آبی رنگ بر روی بدن‎

آبی رنگ مورد علاقه بسیاری از مردم و محبوب‌ترین رنگ در بین مردان است. این رنگ احساس آرامش را به ذهن می‌آورد و معمولاً نشانگر صلح، امنیت و نظم است. همچنین این رنگ می‌تواند احساس غم، درون‌گرایی یا گوشه‌گیری را در بعضی افراد به وجود آورد و با نگاه کردن به آن به انسان احساس افسردگی، ترس و جدا شدن از دنیای بیرون، دست می‌دهد.
 جام جم سرا: رنگ آبی معمولاً در دفتر کار مورد استفاده قرار می‌گیرد، چون افراد در اتاق‌های آبی کارآیی بیشتری دارند. همچنین در موقعیت‌های شغلی باعث جلب اعتماد طرف مقابل به شما می‌شود.

آبی یکی از رنگ‌هایی است که باعث کاهش اشتها می‌شود و در بعضی از برنامه‌های کاهش وزن توصیه می‌شود که از بشقاب‌های آبی برای خوردن غذا استفاده شود. به‌طور کلی رنگ آبی نشان‌دهنده آرامش، معنویت و پارسائی است و اغلب نشانه تکامل روحی و معنوی است.

رنگ آبی احساس سرما را در بدن به‌وجود می‌آورد به همین جهت، در درمان تب و التهابات پوستی مؤثر است و با متعادل کردن حرارت بدن و کاهش گرمای آن به رفع این مشکلات کمک می‌کند. رنگ آبی می‌تواند باعث کاهش ضربان قلب و حرارت بدن شده و فشار خون را پائین آورد. این رنگ در افراد عصبی یا کسانی که اختلال خواب دارند و همچنین در درمان رماتیسم، سردرد، گرفتگی عضله و سوختگی نیز کاربرد دارد.

طیف‌های گوناگون رنگ آبی تاثیرات متفاوتی بر بیننده دارند. آبی آسمانی با میزان استفاده اکسیژن بدن در ارتباط است. رنگ آبی روشن به شدت خاصیت گندزدایی و میکروب‌کشی داشته و بدن انسان به کمک این رنگ می‌تواند تمام ناراحتی‌‎های روحی، افسردگی و بیماری‌های ذهنی را از بین ببرد. آبی‌ روشن یادآور آسمان و رنگ صلح و آرامش بوده و نشانه فرد صادق، درست‌کار و وفادار و نشان‌دهنده قدرت بالای تجسم و شهود است.

آبی لاجوردی در رفع بیماری‌های روحی و فیزیکی بسیار مفید است. این رنگ به‌دلیل ارتباط با مرکز چاکرای عصبی باعث ایجاد تعادل در سیستم عصبی نیز می‌شود. نیروی رنگ لاجوردی خون را تصفیه می‌کند و بر روی سینوس‌های صورت تاثیر مثبت دارد. تابش رنگ لاجوردی می‌تواند کبودی، کک و مک، آبله ،جوش، آکنه و… را از بین ببرد. علاه بر اینها رنگ لاجوردی خاصیت سکون و آرامش‌بخشی بسیاری دارد، اما باید توجه داشت که استفاده زیاد از رنگ لاجوردی می‌تواند بی‌مسئولیتی و بی‌قیدی در فرد ایجاد نماید. همچنین آبی لاجوردی گرفتگی عضله و اضطراب را برطرف می‌کند.

آبی نیلی تنها رنگی است که با انرژی فوق‌العاده خود تمامی بدن را تحت پوشش قرار می‌دهد. رنگ نیلی خاصیت آرام بخشی بسیار قوی دارد و در رفع و درمان تب‌های شدید بسیار موثر است.

سرمه‌ای روشن طیف غلیظ و تیره آبی است و بهترین انرژی را در رفع بحران‌ها و ناراحتی‌های روحی دارد. سرمه‌ای روشن روح نشاط و سرزندگی را به انسان تزریق می‌کند و میکروب را از بدن دفع می‌کند. این رنگ در حفظ سلامتی پوست بسیار مفید است و در رفع خستگی‌های جسمانی و بیماری‌های گوش نیز موثر است.
انتخاب رنگ‌های مناسب برای لباس چیزی فراتر از سلیقه شخصی است. ممکن است متخصص طراحی لباس ترکیب رنگی را برای لباس بپسندد ولی پسند دیگران چیز دیگری باشد. متخصص‌ طراحی لباس رنگ‌هایی را کنار هم می‌چیند که با هم هماهنگ باشند چون هماهنگی در رنگ لباس می‌تواند تصویر بهتری از شخص نشان دهد.

بیشتر افراد به دلیل علاقه به یک رنگ خاص بیشتر لباس‌ها‌یشان را در آن مایه انتخاب می‌کنند در حالی‌که از قدرت رنگ‌ها و توانایی تاثیرگذاری آنها بر شخصیت خود بی اطلاع هستند. واقعیت این است که آنچه در هر ملاقات، پیش از چیزهای دیگر به چشم بیننده می‌رسد، لباس و رنگ لباس طرف مقابل است. بنابراین رنگ‌ها می‌توانند علاوه بر ایجاد اثرات متفاوت بر خلق و خوی افراد، بر روابط آنها با دیگران نیز تأثیر بگذارند.

پوشیدن لباس‌های روشن باعث می‌شود شخص انرژی مثبت را انتقال دهد و عشق و بالندگی را به اطراف خود پخش کند. آبی رنگ آسمان و دریاست و لباس‌های آبی آرامش را القاء می‌کنند. اگر شما یک پیراهن یا روسری آبی روشن بپوشید، جوان و پرانرژی به نظر می‌آیید. به همین دلیل است که از این رنگ در طراحی لباس‌های ورزشی زیاد استفاده می‌شود. همچنین استفاده از رنگ‌های روشن باعث افزایش روحیه و ایجاد حالت شادابی، به ویژه پس از روزهای غمگین زمستان می‌شود.
آبی پررنگ نشانه وقار است بنابراین گوشواره‌ها و گردنبندهایی از این رنگ شخص را سنگین‌تر جلوه می‌دهد. آبی نشانه نظافت و پاکیزگی نیز هست، به همین دلیل است که بسیاری از دندانپزشکان و کادر بهداشتی از این رنگ در لباس‌هایشان استفاده می‌کنند.

هرچند استفاده از رنگ‌های ملایم در طراحی لباس خانم‌ها، شخصیت آنها را ملایم‌تر نشان می‌دهد اما استفاده کامل از مجموعه‌ای از رنگ‌های سرد احساس منفی را به بیننده منتقل می‌کند، بنابراین استفاده از رنگ‌های گرم و زنده در ترکیب لباس کار مناسبی است.

برای ایجاد هماهنگی بین لباس آبی و لباس‌های دیگر می‌توان از رنگ‌های مکمل استفاده کرد. نارنجی رنگ مکمل آبی است و زمانی که کنار آن قرار می‌گیرد از سرمای آبی کاسته و شور و هیجان را به آن اضافه می‌کند. همچنین استفاده از رنگ بنفش یا قهوه‌ای در کنار آبی برای کسانی مناسب است که به رنگ‌های گرم و زنده علاقه نداشته و در عین حال می‌خواهند از سردی لباس‌های خود کم کنند.

آخرین روایت هالیوود از آخرالزمان؛ فلسطین سرزمین زامبی‌ها می‌شود+عکس ‌و فیلم‎

گزارش تفصیلی فارس از جدیدترین تولید هالیوود
آخرین روایت هالیوود از آخرالزمان؛ فلسطین سرزمین زامبی‌ها می‌شود+عکس ‌و فیلم

تصویر مسلمانان فلسطین در شمایل زامبی، ارائه کاربردی جدید برای دیوار حائل و تبدیل فلسطین به Zombieland و تبلیغ جنگ جهانی که یک طرف مظلومان صهیونیست و طرف دیگر زامبی‌های مسلمان هستند(!) نشان از مرحله جدید اسلام‌هراسی در هالیوود دارد.

خبرگزاری فارس: آخرین روایت هالیوود از آخرالزمان؛ فلسطین سرزمین زامبی‌ها می‌شود+عکس ‌و فیلم

خبرگزاری فارس ـ راهبرد فرهنگ: فرهنگ عامه تولیدی توسط دستگاه فرهنگی آمریکا به عنوان یک فرهنگِ آنتاگونیست‌پرور، همواره ضد قهرمان‌های عدیده‌ای را به جامعه بشریت معرفی کرده است؛ خون آشام، دراکولا، مومیایی و گرگینه فقط نمونه‌هایی از این ضد قهرمان‌ها هستند که مخصوصا با ظهور هالیوود بر شهرتشان روز به روز افزوده شد.

این روند خلق ضد قهرمان‌ها تا آنجا پیش رفت که در سال 1968 فیلم «Night of The Living Dead» یا «شبی که زندگی مرد» توسط جرج رومرو (George A. Romero) ساخته شد و در پی آن ضد قهرمان جدیدی با عنوان «زامبی» رسما وارد ادبیات عامیانه مردم دنیا شد گرچه موجودی به نام زامبی پیش از این هم در فرهنگ عامه امریکا وجود داشت، ولی روایت‌های جرج رومرو انسجام تازه‌ای به آن بخشید و به‌خاطر همین بود که بسیاری، فیلم‌های او را آغازگر ژانر زامبی عنوان کرده‌اند.

زامبی‌ها، مرده‌های متحرکِ ترسناک و بی‌مغز و بی‌روحی هستند که معمولا آرام حرکت می‌کنند و علاقه زیادی به خوردن گوشت و مغز انسان دارند و از طریق گاز گرفتن و وارد کردن بزاق خود به بدن قربانیان‌شان آنها را همانند خود به یک مرده متحرک تبدیل می‌کنند.

فیلمهای  «Dawn of the Dead (1978)» «Day of the Dead (1985)»، «Beetle Juice (1988)» ، Shaun of the Dead (2004)، 28 Weeks Later (2007)، I Am Legend (2007)، Zombieland (2009) و سری فیلمهایِ Resident Evil که از روی بازی کامپیوتری معروفی به همین عنوان ساخته شده‌اند، فقط نمونه‌هایی از فیلم‌های فراوان ساخته شده با محوریت زامبی‌ها است.

 

 

 

این حجم تاثیرگذاری زامبی‌ها تا جایی است که پس از ساخت بازی Resident Evil در کنسول پلی‌استیشن در سال 1996 و موفقیت چشم‌گیر فروش جهانی آن، لقب نخستین بازی کامپیوتری که فیلم سینمایی آن ساخته شد به این بازی زامبی‌محور تعلق گرفت و نخستین قسمت از فیلم آن که تاکنون 5 قسمت از آن ساخته شده است در سال 2002 ساخته شد.

 

 

سمت راست: فیلم رزیدنت – سمت چپ: گیم رزیدنت اویل

 

همچنین پس از ورود زامبی‌ها به سریال‌های تلویزیونی، «فرانک دارابونت» کارگردان معروف فیلم «رهایی از شائوشنگ» در سال 2010 شروع به ساخت سریالی با عنوان «The Walking Dead» و با موضوع فراگیر شدن ویروسِ زامبی در آخرالزمان نمود که تا امروز سه فصل از آن پخش شده است و آخرین قسمت از فصل سوم این سریال در سیستم سنجش مخاطب تلویزیونی نیلسن (Nielsen ratings) در آمریکا رکورد تعداد بیننده یک سریال درام تلویزیونی را شکست.

 

 

پوستر سریال «مرده های متحرک»

 

این روند پروپاگاندا برای زامبی تا جایی پیش رفته که هر سال 12 اکتبر روز جهانی زامبی نامگذاری شده و در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی در این روز مردم با ظاهری زامبی‌گونه به خیابان آمده و کارناوال زامبی(Zombie walk) برگزار می‌کنند.

 

 

12 اکتبر، روز کارناوال زامبی

 

با یک بررسی آماری در سایت IMDb این طور بدست آمد که از سال 1966 تا امروز حدودا 300 فیلم با موضوع یا حضور زامبی‌ها در سینمای جهان ساخته شده که بیش از نصف این آثار یعنی چیزی حدود 158 فیلم از این بین، بعد از سال 2001 میلادی ساخته شده‌اند.

اگر نموداری رسم کنیم که محور افقی آن بازه‌های پنج ساله از سال 1966 تا 2013 بوده و محور عمودی آن تعداد فیلم‌های با موضوع زامبیِ ساخته شده در هر یک از این بازه‌ها باشد نتایج بسیار مهم و قابل توجهی بدست می‌آید.

 

 

روند تولید فیلمهای با موضوع زامبی

 

این نمودار نشان می‌دهد که روند تولید آثار مرتبط با زامبی تا حوالی سال 1990 رو به افزایش بوده و پس از آن تا سال 2001 رو به کاهش می‌گذارد و سپس از سال 2001 تا 2013 روند این تولیدات با شیب بسیار زیادی نسبت به قبل افزایش می‌یابد. اگر رخدادهای مهم این سال‌ها را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که روند رو به رشد اول تا سال 1990-1991 همزمان است با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی سابق، در این برهه از زمان، دو جریان در سینمای آمریکا قوت می‌گیرد، یکی جریان شوروی‌هراسی و یکی جریان زامبی‌هراسی که هر دو جریان، صاحب فیلم‌های مهمی در دهه 80 میلادی هستند.

بعد از جنگ سرد مشاهده می‌کنیم که آمریکا که آن روزها به قطب بلامنازع دنیا تبدیل شده است کمی آتش توپخانه سینمای خود را کاهش داده و جریانات دشمن‌هراسانه را در سینمای خود به شدت فرو می‌کاهد اما با ظهور القاعده و طالبان و واقعه یازده سپتامبر که خود آمریکا نقشی اساسی در شکل گیری آن داشت شاهد آن هستیم که روند ساخت فیلم‌های با موضوع زامبی به شدت در سینما و تلویزیون آمریکا سرعت می‌گیرد تا جاییکه همانطور که گفته شد تعداد فیلم‌ها و سریال‌های زامبی محورِ تولیدی بعد از سال 2001 از تمام تولیدات پیش از آن بیشتر است.

در واقع این اسلام بود که در این سال‌ها قدرتش رو به افزایش بود و آمریکا می‌خواست با پدید آوردن طالبان، پنجه در چهره اسلام بیافکند و با حضور مستقیم نظامی خود در منطقه خاورمیانه از رشد این قدرت نوظهور جلوگیری به عمل آورد و این شد که این بار روند اسلام‌هراسی و روند زامبی‌هراسی در آمریکا به‌طور همزمان رو به رشد و افزایش گذاشت.

از آنجا که زامبی یک موجود خیالی است هر نویسنده و کارگردانی تغییر و تحولی در ویژگی‌ها و داستان‌های مرتبط با زامبی‌ها ایجاد می‌کند؛ این ابداعات در سال‌های گذشته به خلق لغات و مفاهیم جدیدی مرتبط با زامبی‌ها منتهی شده است.

یکی از این لغات جدید لغت «Zombieland» (سرزمین زامبی‌ها) است که توسط فیلمی با همین نام در سال 2009 پا به ادبیات زامبی‌ئی گذاشت؛ همچنین در همین سال 2009 برای اولین بار لغت زامبی به یک گروه نسبت داده شد و در این سال در نروژ فیلمی ساخته شد به نام «Dead Snow» (برف مرده) که در آن نازی‌ها در شمایلِ زامبی به خطری برای پایان زندگی بشریت تبدیل شدند.

از سوی دیگر دو مفهوم «زامبی» و «آخرالزمان» (Apocalypse) تا جایی به هم گره خورده‌اند که عبارتی با عنوان «Zombie apocalypse» تبدیل به یک کلید واژه در تمام فیلم‌ها و داستان‌های زامبی‌ئی شده است چرا که زامبی‌ها همواره به مانند ویروس به دنبال شیوع دادن بیماری خود به تمام بشریت بوده و خبر از نزدیک بودن پایان حیات بشریت می‌دهند.

همچنین لغت «تروریست» که پس از سال 2000 بطور فزاینده‌ای در ادبیات آمریکایی به مسلمانان نسبت داده می‌شد در این سال‌ها کنار لغت زامبی قرار گرفت و زامبی‌ها گاهی اوقات در قالب تروریست در فیلم‌ها نمایان شدند.

 

 

پوستر فیلم نروژی Dead Snow که در آن نازی ها در قالب زامبی به دنیا بازگشته اند

 

اواسط سال 2011 بود که اوباما اعلام کرد در یک عملیات سری، نیروهای ویژه آمریکا در پاکستان موفق شده‌اند «اسامه بن لادن» را به ضرب گلوله بکشند و جنازه آن را در اختیار بگیرند؛ مدتی نگذشت که مقامات آمریکایی اعلام کردند: «از آنجا که پیدا کردن کشوری که مایل به پذیرفتن باقی‌مانده این تروریست تحت تعقیب باشد، کار دشواری بود، جنازه وی با رعایت سنت‌های اسلامی به دریا انداخته شد!» تنها یک سال از این رخداد گذشته بود که سیر ساختن فیلم‌ها و مستندهای مرتبط با دستگیر کردن بن لادن آغاز شد.

برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2012 ساخت این فیلم‌ها را معنادارتر می کرد. «Zero Dark Thirty» (سی دقیقه بامداد) مطرح‌ترین فیلمی است که با موضوع داستان دستگیری بن لادن، توسط «کاترین بیگلو» در سال 2012 ساخته شد و با رانت، به‌طور محدود اکران خود را 10 روز پیش از پایان سال 2012 (19 دسامبر 2012) آغاز کرد تا بتواند در اسکار 2013 شرکت کند و جوایز عدیده‌ای را از آن خود نماید.

اما پیش از این فیلم، نخستین فیلمی که راجع به بن‌لادن ساخته شد، فیلمی بود با عنوان «Osombie» که نام آن تشکیل شده بود از دو لغت «Osame + Zombie». فیلمی آمریکایی و به ظاهر مستقل که در سالروزِ مرگ بن‌لادن برای نخستین بار اکران شد و در ذیل عنوان آن نوشته شده بود: «The Axis of Evil Dead» (مرگ محور شرارت) اما محتوای آن معنای دیگری داشت.

در ابتدای این فیلم نشان داده می‌شود که جنازه بن‌لادن به آب افتاده می‌شود و سپس بن لادن در ظاهر یک زامبی این بار از دریا ظهور می‌کند و سپس به افغانستان رفته و ارتشی از زامبی‌های مسلمان تشکیل می‌دهد تا آخرالزمان را برپا کرده و دنیا را نابود کند.

در این فیلم که چندان هم صدا نکرد برای اولین بار دو جریان اسلام‌هراسی و زامبی‌هراسی به هم رسیدند و برچسب زامبی به مسلمانان نسبت داده شد؛ زامبی‌هایی که الله‌اکبرگویان به‌دنبال خوردن گوشت دیگر انسان‌ها و انتقال ویروس خود به آنها هستند.

 

 

پوستر فیلم Osombie، ساخت سالِ 2012، نفرِ وسطِ پوستر، زامبی شده ی بن لادن است!

 

 

بخش هایی از فیلم Osombie

 

 

اول فوریه 2013 بود که نخستین فیلم زامبی‌ئی امسال با نام «Warm Bodies» ساخته شد؛ این فیلم در ژانر نوظهور کمدی ـ ترسناک ساخته شده و داستانش راجع به یک زامبی است که پس از رخ دادن آخرالزمان می‌خواهد دوباره به زندگی عادی بازگردد.

در این فیلم نشان داده می‌شود که تنها بازماندگان بشریت در آمریکا دیوار حائلی بین خودشان و زامبی‌ها کشیده‌اند که مانع ورود زامبی‌ها به محل زندگیشان شود.

این فیلم در گیشه هم موفق عمل کرد و در اکران جهانی توانست تقریبا دو برابرِ بودجه 57 میلیون دلاری خود فروش داشته باشد.

 

 

تصویر دیوار حائل بین انسانها و زامبیها در فیلم Warm Bodies ساخته سال 2013

 

پس تا اینجا اشاره شد به هم نشین‌شدن کلمه «زامبی» با مفاهیم و عباراتی همچون «اسلام»، «دیوار حائل»، «تروریسم»، «آخرالزمان» و «سرزمین زامبی‌ها» اما در هفته‌ای که گذشت فیلمی در 3600 سالن در آمریکا رونمایی شد که در آن از زامبی‌هایی با مختصاتی جدید پرده برداری شد.

فیلمنامه فیلم «World War Z» (جنگ جهانی زِد) با بازی بازیگر سوپراستار مطرح امریکایی، «برد پیت» برگرفته از کتابی با همین عنوان است. کتاب «جنگ جهانی زِد: تاریخ شفاهی جنگ زامبی‌ها» نوشته «Max Brooks» انتشار یافته در سال 2006 است و مکس بروکس که یهودیت را از پدرش به ارث برده است فوق تخصص نگارش داستان‌های مرتبط با زامبی‌هاست.

 

 

سمت چپ «مکس بروکز»، سمت راست پدر یهودی مکس

 

به نظر می رسد که نام World War Z ناظر به سه محتوا انتخاب شده است. دو محتوای اول در نخستین لایه و محتوای سوم در لایه بعدی به نظر می‌رسند؛ حرف Z نخستین حرف عبارت Zombie است، از سوی دیگر آخرین حرف از حروف الفبای انگلیسی هم هست که می تواند کنایه‌ای باشد از آخرین جنگ جهانی که یک پای این آخرالزمان را زامبی‌ها تشکیل می‌دهند اما از آنجا که عبارت «Zionist» (صهیونیست) هم با Z شروع می‌شود، می‌توان اینطور احتمال داد که با توجه به محتوای فیلم و کتاب، خالقان این اثر پای دیگر جنگ جهانی آخر را صهیونیست‌ها می‌دانند؛ نبردی آخرالزمانی بین زامبی‌ها و صهیونیست‌ها.

 

 

پوستر فیلم «جنگ جهانی زِد» با بازی «برد پیت»

 

داستان کتاب که در فیلم با مقداری تغییر و تخلیص مواجه شده است راجع به شیوع ویروس زامبی از یک کودک چینی است؛ این ویروس از چین شروع می‌شود و به تدریج سراسر دنیا را فرا می‌گیرد اما محل اصلی جنگ زامبی‌ها بیت‌المقدس یا به قول صهیونیست‌ها اورشلیم است، جایی‌که صهیونیستها از ترس زامبی‌های فلسطینی پشت دیوار حائل در حال عبادت هستند و توسط دیوار حائل می‌خواهند مانع رسیدن ویروس زامبی‌ها به سرزمین‌های اشغالی شوند.

نحوه به تصویر کشیدن مسلمانان فلسطینی در شمایل زامبی و ارائه کاربردی جدید برای دیوار حائل (مانع شدن از ورود زامبی‌های فلسطینی به خاک اسرائیل) و تبدیل فلسطین به Zombieland (سرزمین زامبی‌ها) و تبلیغ جنگ جهانی‌ئی که یک طرف آن مظلومان صهیونیست و طرف دیگر آن زامبی‌های مسلمان هستند! همه و همه عبارات و محتواهای تازه‌ای هستند که با مسیری که در ابتدای متن ترسیم شد به نظر می‌رسد روند اسلام‌هراسی در سینمای هالیوود را وارد مرحله تازه‌ای کرده‌اند.

 

 

مسلمانان زامبی شده فلسطینی در حال بالا رفتن از دیوار حائل و هجوم به سمت اسرائیلی ها!

 

همه آنچه از نظر گذشت آن زمان جالب‌تر می‌شود که متوجه می شویم فیلم «جنگ جهانی زد» با بودجه تولید 190 میلیون دلاری پرخرج‌ترین فیلم تاریخ سینمای زامبی است که بودجه نهایی آن در سایت «Boxoffice»، مبلغ 260 میلیون دلار قید شده است. یعنی بودجه‌ای که 6 کمپانی سرمایه‌گذار این فیلم یعنی Plan B Entertainment، Apparatus Productions، GK Films، Hemisphere Media Capital، Latina Pictures و Paramount Pictures فقط برای تبلیغات این فیلم خرج کرده‌اند، رقم سرسام آوری بالغ بر 70 میلیون دلار است!

نکته قابل تامل دیگر هم سه بار تغییر در تخمین بودجه فیلم در سایت IMDb است که ابتدا بودجه این فیلم را 200 میلیون دلار و پس از سه روز 170 میلیون دلار و در نهایت 190 میلیون دلار اعلام کرد! رقمی که به نظر می‌رسد بخاطر ترس از عدم فروش مناسب جهانی با کمی تزلزل اعلام می‌شود تا شکست احتمالی این فیلم در گیشه آنچنان که باید و شاید به نظر نرسد. چرا که در اولین هفته اکران در جهان، این فیلم تنها با 169 میلیون دلار فروش (90 میلیون پایین‌تر از بودجه خود) در مقام دوم گیشه و پس از انیمیشن «دانشگاه هیولاها» قرار گرفت.

 

 

بودجه مجموع فیلم در سایت گیشه امریکا Boxoffice

 

اما هنوز جای این سوال باقی می‌ماند که چرا 260 میلیون دلار برای یک فیلم خرج می‌شود تا دو عبارت زامبی و اسلام در قالبی آخرالزمانی همنشین شوند؟ از دیدگاه سرمایه‌گذاران هالیوود چه ارتباطی بین مسلمانان و زامبی‌ها وجود دارد؟ شاید بتوان بهترین پاسخ‌ها را در دو مصاحبه مکس بروکز به عنوان تئوری پرداز زامبی‌ها و نویسنده کتاب «جنگ جهانی زِد» یافت.

در مصاحبه اولی که در تاریخ 15 ژانویه 2009 با هفته نامه خبری Publishers Weekly آمریکا انجام شده وی تاکید می‌کند که معتقد است «زامبی‌ها این اجازه را به مردم می‌دهند که با نگرانی‌هایشان راجع به پایان دنیا کنار بیایند.»

بروکز در ادامه می‌افزاید: زامبی‌ها من را بیش از هر موجود افسانه‌ای دیگر می‌ترسانند، چرا که آنها تمام قانون‌ها را می‌شکنند؛ برای یافتن گرگینه‌ها، خون آشام‌ها، مومیایی‌ها و کوسه‌های غول پیکر بایست به دنبالشان بگردی ولی زامبی‌ها خودشان به سوی تو می‌آیند. زامبی‌ها مثل یک نابودگر عمل نمی‌کنند، بلکه مثل یک ویروس عمل می‌کنند و این دلیل اصلی ترس من از آنهاست. یک نابودگر به طور طبیعی باهوش است ... ولی ویروس فقط می‌خواهد گسترش پیدا کند، آلوده و نابود کند، برایش مهم نیست که چه اتفاقی می‌افتد، یک نوع بی‌فکری پشت رفتارهای اوست

در جای دیگر مکس بروکز در مصاحبه‌ای که در تاریخ 19 سپتامبر 2008 با واشنگتن‌پست انجام می‌دهد، در پاسخ به سوالی راجع به اینکه «چگونه تروریست‌ها و زامبی‌ها را در کنار هم قرار داده و مقایسه می‌کند»، می‌گوید: «فقدان قدرت فکر کردن همیشه آن چیزی است که باعث ترس من از زامبی‌ها می‌شود، ایده‌ای که می‌گوید هیچ سرزمین بی طرفی وجود ندارد، هیچ اتاق مذاکره‌ای وجود ندارد ... هرگونه افراطی‌گریِ غیرعقلانی مرا می‌ترساند و ما در دورانی زندگی می‌کنیم که پر است از افراطی‌گری‌ها.»

 

 

تیزر فیلم جنگ جهانی زد

 

متاسفانه مجال ارائه براهین در این نوشتار محیا نیست وگرنه می‌شد به سادگی تایید کرد که تمامی ویژگی‌هایی که مکس بروکز به عنوان یکی از تئوری‌پردازان زامبی‌ها مطرح می‌کند دقیقا همان خطوطی هستند که سالهاست دستگاه تبلیغاتی امریکا آنها را علیه «اسلامِ مقاومت» استفاده می‌کند؛ ویژگی هایی نظیر «افراطی‌گری»، «عدم پیروی از قانون‌های جهانی»، «حرکت ویروس‌وار»، «حرکاتی که نتیجه‌اش برایشان مهم نیست»، «حملات انتحاری»، «بی‌فکر و غیرمنطقی و غیرقابل مذاکره بودن» و...

در پایان این نوشتار اشاره‌ای می‌کنم به بخشی از داستان کتاب World War Z که با توجه به نسخه منتشر شده در فضای مجازی از فیلم این کتاب و خلاصه‌ها و مطالب نوشته شده راجع به این فیلم به نظر می‌رسد این بخش از کتاب در فیلم آورده نشده است.

در فیلم اشاره می‌شود که ویروس زامبی به پاکستان می‌رسد و سپس زامبی‌های مسلمان پاکستانی از طریق مرز وارد خاک ایران می‌شوند. وقتی تلاش‌های دولت ایران برای جلوگیری از ورود زامبی‌ها به داخل خاک ایران جواب نمی‌دهد، ایران تلاش می‌کند با بمب های هسته‌ایِ خود! به پاکستان حمله کرده و زامبی‌ها را متوقف کند، بدین صورت جنگی هسته‌ای بین ایران و پاکستان رخ می‌دهد که در انتهای آن هر دو کشور بطور کامل نابود می‌شوند! این عبارات را بچسبانید به سکانسهای انتهایی فیلم «آرگو»، جاییکه سربازان سپاه ایران در فرودگاه، شبیه به زامبی‌ها به سمت دیپلمات‌های امریکایی حمله‌ور می‌شوند و سلاح‌های کلاشینکف خود را در دستان‌شان بالا نگه می‌دارند و اصلا تعجب نکنید که تمدن مدرن به انتهای راه رسیده آمریکایی امسال در قسمت دوم فیلم 300 که توسط یک اسرائیلیِ فیلم اولی ساخته شده و قرار است در ماه آگوست امسال رونمایی شود، این بار ایرانی‌ها را در نسبتی مستقیم با زامبی‌ها قرار دهد.

اسرائیل یا وهابیت‎

بسم الله القادر المدبر

بسج همگانی سران عرب و اعزام تروریست های سلفی علیه محور مقاوت در سوریه یکی از مواردی است که در آن راز یکی بودن منشاء صهیونیسم و وهابیت فاش شده - برای هر مسلمانی لازم است کتاب خاطرات مستر همفر را بخواند تا متوجه شود که وهابیت چهره ای از اسلام نیست بلکه چهره کریه کلیسای بریطانیا در زمان استعمار است.

 

پشت پرده وهـابیت

 

نویسنده: اسامه النجفی

 

فرقه وهابیت بر اساس یک هدف ظاهری و یک هدف باطنی تشکیل شده است. هدف ظاهری وهابیت عبارت است از اخلاص در توحید و جنگ با شرک و بت پرستی ، ولی واقعیت جنبش وهابیت، چه از جهت فکری و چه عملی، این هدف را تأیید نمی کند، هدف باطنی و پنهان آنها کشتار مسلمانان و افروختن آتش فتنه و جنگ در بین آنان، در جهت خدمت به فراماسونری و امپریالیسم جهانی است و این اصل، محور تمام تلاشهای وهابیت از زمان ظهور تا به امروز است، و آن هدف ظاهری را فقط برای اغوا و گمراه کردن ساده لوحان و عوامّ الناس قرار داده اند.        

 

شکی نیست که شعار اخلاص در توحید و  مبارزه با شرک، شعار بسیار جذابی است که پیروان وهابیت با شور و هیجان تمام از آن سخن می گویند. ولیکن آن بیچارگان خبر ندارند که این شعار تنها دستاویزی برای رسیدن به آن اهداف پنهانی است که استعمار غرب برای تحققش این فرقه را به وجود آورده.

 

محققان تاریخ وهابیت ثابت کرده اند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت بریتانیا ایجاد شد، به عنوان مثال به کتابهایی چون "پایه های استعمار" از خیری حماد و "تاریخ نجد" از سنت جان ویلبی یا عبد الله ویلبی و "خاطرات حاییم وایزمن" اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز "خاطرات مستر همفر" و "وهابیت، نقد و تحلیل" از دکتر همایون همّتی مراجعه کنید. «وهابیت عملاً مصمّم شده که نقش خود را در زشت جلوه دادن چهره اسلام به عنوان یک دین خونریز به خوبی بازی کند»...

 

بر این اساس، این فرقه از نظر فکری قائم بر سه اصل عملی می باشد و می توان این اصول را با نگاهی به برنامه های درسی و تربیتی سعودی دریافت، اولین اصل آنان اطاعت مطلق از ولی امر است: با صرفنظر از اینکه این مَلِک کیست و ماهیت اعمال و افکارش چیست و چطور به حکومت رسیده است؟ دلیل اینکه آل سعود از آنها خواسته پیرو امپریالیسم جهانی باشند، به این مطلب بر می گردد که آنها تنها به امر انگلیسی ها در گذشته، و در زمان حاضر به دستور آمریکاییان تعیین می شوند و از این رو وهابیون بردگانی به تمام معنی کلمه اند، اینان جز به دستور اربابانشان کاری نمی کنند و تنها به اشاره آنها حرف می زنند.

 

اصل دوم آنها تکفیر مخالفان و قتل آنان است: وهابیان در آغاز پیدایش خود هزاران تن از مسلمانان شیعه و سنی را کشتند و در زمان حاضر نیز، حسب راهنماییهای گام به گام آمریکا و صهیونیسم، بیشترین توجه خود را به طور خاصّ بر قتل شیعیان و تکفیر آنها متمرکز کرده اند.

 

 از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آتش جنگ بر ضدّ تشیّع افزوده تر شده است و این آتش تا ظهور فرج ادامه خواهد داشت، امّا این بدین معنی نیست که مسلمانان اهل سنت از شعله های این جنگ بر کنار باشند، زیرا وهابیت و رؤسای آنان در پی این نیستند که در آن واحد در دو جبهه کار کنند . آنها میخواهند اهل سنّت را بر ضدّ برادران شیعه شان برانگیزند، تا فتنه ایجاد شود و همگی در خون خود غرق شوند.

 

اصل سوم آنان الغا و بی اعتبار سازی عنصر عقل و اندیشه و منطق و جایگزین کردن سلفیه است: یعنی هر آنچه را که سلف انجام داده اند را انجام بدهیم، و این مصیبت بزرگی است؛ زیرا اسلام تأکید زیادی بر تفکر و حکمت و منطق و رحمت و احسان نموده، نه تقلید از سلف، اگر منظور از سلف، صحابه باشد که آنها هرگز معصوم از خطا نبوده اند، پس آیا ما باید از خطاهای آنان هم پیروی کنیم؟ پس نقش عقل کجا رفت؟ و حرمت ریختن خون مسلمانان و بی گناهان که اسلام آن همه تأکید بر آن داشته و آن را اولین اولویت بعد از ایمان به خدا قرار داده، چه می شود؟ آیا رسول الله (ص) یک حدیث گفته اند که در آن به پیروی از صحابه یا سلف امر کرده باشد؟ و همگان بر آن اتفاق داشته باشند؟ جواب: نه، بلکه ایشان آشکارا به پیروی از اهل بیت (ع) و صحابه بزرگ مثل: ابوذر غفاری و عمار یاسر و حذیفة بن نعمان و سلمان و جابر انصاری و محمد بن ابی بکر و مقداد و عثمان بن مظعون و مانند آنان امر کرده است، در حالی که منظور از سلف نزد وهابیت، بدکارانی چون معاویه و ابوسفیان و یزید و مروان و عمرو ابن العاص و حجاج و بنی امیه و بنی عباس و بقیه آدمکشانی است که چهره تاریخ را با جنایاتشان سیاه کرده اند...

 

الغای عقل و منطق و فکر نزد وهابیت و به جای آن تمرکز بر فرهنگ گله و چوپان در بین آنان مهمترین وظیفه ای است که سرویس اطلاعاتی بریتانیا از طریق آل سعود و فتواهای مزدوران یهودی صفتشان ترویج می دهند که بر اساس آن باید کر و لال و کور شد، و این یعنی استمرار بندگی و خضوع در مقابل دشمنان اسلام و نابودی اسلام از داخل...

 

بهترین مثال در رابطه با شستشوی مغزی و الغای عقل نزد وهابیون، فتوای ابن باز در تکفیر کسانی است که قائل به کروی بودن زمین هستند، مسلمان شیعه یا سنی یا صوفی اگر به غیر این معتقد باشد، کافر است و بر حسب شریعت وهابیت قتلش واجب! آری وهابی، چه سعودی، چه عراقی، چه افغانی و چه پاکستانی و ...  اول مغزش را با حشیش و پول استعمار شستشو می دهند و بعد می رود و خودش را در بازارها و مناطق شیعه منفجر می کند، علیرغم اینکه هیچ کدام از آن انسانها دخالتی در حوادث و رویدادهای موجود نداشته اند، و این موضوع، از نظر تروریست وهابی هیچ اشکالی ندارد!

 

اسلام هراسی

 

زشت نشان دادن چهره اسلامی که پیامبر رحمة للعالمین آورده و توقف انتشار آن در جهان به دست سلفیه فقط بر حسب تصادف نیست، بلکه بر اساس نقشه خطرناکی است که وظیفه اولش این است که کودکان وهابی در سنین نونهالی را با مفاهیم قتل و خونریزی و رافضه و تکفیر شستشوی مغزی دهند، بر اساس این نقشه، آل سعود خلفای خداوند در زمین هستند و علمائشان (که فاسدترین خلق خدایند) عابد و زاهد و واجب الاطاعه می باشند(!) و اینکه "شیعه را بکشید تا وارد بهشت شوید و صوفیه و زائران قبور اولیاء الله مشرکند و قتل آنان واجب است. اهل سنّت هم اشعری مذهب و گمراهند و بیش از ایمان به کفر نزدیکند!" دیگر چه توقعی می توان از آنان داشت؟ جز تخریب و کشتار و جنایت.

 

بر حسب نظریه بوردیو Bourdie جامعه شناس و کارشناس علوم تربیتی فرانسوی، بعد از بهره برداری از سرمایه فکری کودکان، با آموزش مفاهیم افراطی گری و قتل به آنان، بسیار سخت و حتی محال خواهد بود که آنها بتوانند در آینده از قید و بند این مفاهیم آزاد شوند!                   

 

کلمه تروریست اسلامی در روزنامه های جهانی بسیار شایع شده، در حالی که صحیح آن این است که بگویند تروریست وهابی، چرا که اسلام هیچ دخلی در کارهایی که آنان انجام می دهند، ندارد، دینی که رحمت برای عالمیان است و برای اتمام مکارم اخلاق آمده است.

 

وهابیت به عنوان یک جنبش تروریستی و سازمانی بسیار نزدیک به مافیا عمل می کند. این جنبش شوم با پولهای بی حساب آل سعود زنده است، پولهایی که در اصل از دزدی از جیب ملّت نجد و حجاز بدست آمده است، ملتی که دچار فقر و ظلم و بیکاری و پخش موادّ مخدّر و ناهنجاریهای جنسی هستند. اینها فقط فرضیه و ادّعا نیست، بلکه حقایق مستند و گزارشهای سازمان ملل متحدّ و فیلمهای واقعی از سایت یوتیوب است.

 

در هر حال ما می گوییم که برادران اهل سنت بیشتر از شیعیان خواستار محکومیت وهابیت هستند، زیرا آینده جهان اسلام با وجود این فرقه انحرافی بسیار خطرناک است و هر دوی آنها باید در کنار هم متوجه غدّه سرطانی وهابی سعودی خونخوار باشند که ملّت عراق را به بازی گرفته و تار و پود آن را از هم گسیخته است.

 

ما در برابر همه این مصائب به خداوند قادر و مدبر توکّل می کنیم و از او می خواهیم که همه شهدای مظلوم این جنایات را در رحمت واسعه خود جای دهد و در این مصائب بزرگ که بر سر انسانیت و مسلمین می آید، اجر جمیل عنایت نماید و عراق را از لوث بعثیان و تکفیریان وهابی و سلفی رهایی بخشد. و الحمد لله ربّ العالمین.

عـواقب شهوترانی

بیماری شهوترانی و شهوت‌پرستی است. این بیماری، خیلی خطرناک و به تعبیر احادیث، کشنده است. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «الشَّهَوَاتُ سُمُومٌ قَاتِلات؛ 4 شهوات سم‌های کشنده است.» بعضی سم‌ها بی‌هوش می‌کند، بعضی بی‌حال می‌کند، با بعضی سم‌ها می‌شود مبارزه کرد. شهوت‌پرست فکرش و جانش واقعاً مریض است. ا


قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی و َرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ.1
بحث ما در اینجا، درباره آثار و نقش «قرآن» در درمان بیماری‌های روحی است. قرآن نور بی‌ابهام، تبیان همه چیز، کتاب حق و در بردارنده همه نیازهای بشر است و تحریف در آن راه نیافته. «بِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ.»2 هم انزالش به حق بوده و هم نزولش؛ یعنی خدا به حق فرستاده و به حق هم حفظ شده تا به دست پیغمبر و امروز به دست ما رسیده است. کتابی که خودش می‌فرماید: فهمش نیاز به خرد و اندیشه دارد. خداوند می‌فرماید: «وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ.»3 تنها عالم و باسواد نمی‌تواند از این کتاب بهره ببرد. عاقل باید باشد، اندیشمند هم باید باشد. اگر کسی علاوه بر فهم و علم، خرد و اندیشه‌اش را به کار گرفت، این کتاب نازل شده به حق را، این نور بی ابهام را، این دریای بیکران را، این شاهکار یگانه آفرینش خدا را می‌فهمد و می‌تواند بهره ببرد و دردهای خود را درمان کند. شهوترانی دلیل بر مریضی نفس و کم عقلی است.
آنچه که امروز مورد بحث است و بحث مهمّ و گریبان‌گیری است، بیماری شهوترانی و شهوت‌پرستی است. این بیماری، خیلی خطرناک و به تعبیر احادیث، کشنده است. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «الشَّهَوَاتُ سُمُومٌ قَاتِلات؛ 4 شهوات سم‌های کشنده است.» بعضی سم‌ها بی‌هوش می‌کند، بعضی بی‌حال می‌کند، با بعضی سم‌ها می‌شود مبارزه کرد. شهوت‌پرست فکرش و جانش واقعاً مریض است. امیرالمؤمنین (ع) فرمود:«قَرِینُ الشَّهْوَةِ مَرِیضُ ُ النَّفْسِ مَعْلُولُ الْعَقْلِ.»5 شهوت‌پرست هم معلول فکری، هم بیمار نفسی است. این بیماری خیلی خطرناک است و منشأ بسیاری از حوادث، جنگ‌ها و آدم‌کشی‌ها در طول تاریخ شده است. پیرمردی مانند برصیصای عابد که سال‌ها عبادت و بندگی خدا را کرده، آخرش بالای دار رفته است.
نبرد ذی‌غار که سرانجام به شکست منتهی شد، به خاطر یک قضیه جنسی رخ داد و عشقی که شاه به دختر نعمان بن منذر ورزید. وقتی برایش تعریف کردند که دخترش چنین و چنان است، شاه هوسران برای رسیدن به این دختر، پدرش را کشت، خاندانش را به زحمت و اسارت انداخت و آخر هم به او نرسید و منجر به درگیری با اعراب شد.
در اخبار و روزنامه‌ها هم که نگاه می‌کنی از این سری خبرها بسیار منعکس شده است؛ به طور مثال می‌بینیم که مردی همسر و سه فرزندش را به قتل رسانده و سر بریده است؛ زیرا نسبت به خانمی علاقه ورزیده و می‌خواسته با او ازدواج کند و به او برسد. اینجاست که انسان کور می‌شود.
شهوترانی، عامل فساد عقل

در حدیث داریم: «طَاعَةُ الشَّهْوَةِ تُفْسِدُ العَقل؛ شهوتران عقلش از بین رفته است.» هیچ‌چیز نمی‌فهمد. اینجاست که باید گفت: چرا یک لحظه، انسانی هیچ‌چیز را جلوی چشمش نمی‌بیند؟ او حتّی می‌داند دستگیر می‌شود و می‌داند با او برخورد می‌شود.
«طَاعَةُ الشَّهْوَةِ تُفْسِدُ الدِّین»6 «قَرِینُ الشَّهْوَةِ مَرِیضُ النَّفْسِ مَعْلُولُ الْعَقْلِ»7 اینها روایات ماست. از این دست روایات فراوان داریم. شهوترانی خطر بدی است. این مسئله مجرّدها، متأهل‌ها، پیرمردها، خانواده‌ها و نظام اجتماعی را تهدید می‌کند.
قرآن کریم در پنجاه و نهمین آیه از «سوره مریم»، وضعیت یک نسل بی‌بند و بار را معرفی می‌کند. نسلی که پدرانشان این‌گونه نبودند؛ چون نزدیک به انبیا و مؤمن و دین‌دار بودند. اوّل از آنها تعریف می‌کند. شما می‌دانید نسلی که انقلاب می‌کند یا نسلی که با پیامبری محشور است، غالباً این نسل مشکل کمتری دارد؛ مانند خودمان، افرادی که نسل اوّل انقلاب هستند، همه در جبهه بودند، در جهاد و مبارزه و مسجد بودند.
اکنون که سه دهه از انقلاب گذشته، جوان‌هایی داریم که جنگ، جهاد و امام را درک نکرده‌اند. تا نبیّ مکرّم خدا(ص) زنده بود، اصحاب با هم درگیری نداشتند. پس از پیغمبر(ص) می‌بینید کدورت پیش آمد و به جایی رسید که پسر پیغمبر(ص) را کشتند و در کوفه سرش را بر سر نیزه کردند؛ آنجا که امیرالمؤمنین(ع) بیست سال قبل از این خلافت داشته بود.
امام حسین(ع) آقازاده بود. کوفی‌ها نسبت به ایشان، انواع جنایات را به دلیل قدرت‌پرستی و ثروت‌پرستی و عوامل دیگر انجام دادند. برخی هم گریه کردند، مرثیه سر دادند و تمام شد. این پیش‌بینی پیامبر(ص) در این باره بود. ایشان آیه‌ای مربوط به بنی‌اسرائیل را خواندند و فرمودند: بعد از من، همین‌گونه می‌شود و شد. ببینید قرآن از کسانی تعریف می‌کند که پیرو انبیا(ع) بودند و می‌فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ؛ یک نسل بعدی آمد.»8
خَلف به سکون لام؛ یعنی نسل ناصالح. به خلاف واژه خَلَفَ «به فتح لام» یعنی نسل صالح. خَلَفَ و خَلْف یک طور نوشته می‌شوند؛ امّا دو معنا فرق می‌کنند. می‌گویند فلانی فرزند خَلَف است؛ یعنی فرزند صالح است و خَلْف یعنی ناصالح.
قرآن کریم این طور می‌فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ»، نسلی سرکار آمد که دو کار انجام دادند:
1. «أَضاعُوا الصَّلاةَ؛ نماز را ضایع کردند.» 2. «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ؛ شهوت‌ران شدند.» 9 این دو کنار هم نکته دارد. چطور می‌فرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر؛ نماز جلوی فحشا را می‌گیرد.»10 مفسّران بیان می‌کنند: «أَضاعوا الصَّلاه» نه به معنای این است که نماز را ترک کردند که در این صورت باید می‌شد: «تَرکوا الصَّلاه» نماز را نخواندند، می‌فرماید: «أَضاعواالصَّلاه»؛ یعنی نماز به جای آوردند؛ ولی در آن دقّت و توجّه نکردند.
بنی‌اسرائیل نماز می‌خواندند؛ امّا «کَالمَوْتَی؛ مثل میّت» نماز می‌خواندند. مثل مرده متحرّک نماز می‌خواندند، توجّه نبود و نماز صوری بود.
یکی از سوره‌هایی که گناه شهوترانی را مشخّص کرده، «سوره مبارکه مریم» است. در جای دیگر در «سوره مبارکه نساء»، آیه 27 به این موضوع اشاره می‌کند.
نظریّه فروید سال‌ها پس از نزول «قرآن» مطرح شد، فروید اعتقادش این بود که شما مثل کلیسا مانع ازدواج نشوید ـ چون این منع، هم‌جنس‌گرایی را در میان کشیش‌ها رواج داده بود تا آنجا که صدای پاپ هم درآمد ـ و مانند مسلمانان که حدّ و حدود گذاشته‌اند و مرزبندی کرده‌اند هم نباشید؛ بلکه بگذارید هرکس هر کاری می‌خواهد، بکند. مسئله عادی می‌شود.
در یکی از سخنرانی‌هایی که داشتم، جوانی آمد و پرسید: شما چرا این قدر روی حجاب و عفاف تأکید می‌کنید؟ قضیه را باز و آزاد بگذارید. در کشورهای غربی وقتی یک زن بدحجاب رد می‌شود، کسی نگاه نمی‌کند؛ زیرا این مسئله عادی شده است. اگر در کشور ما هم این مسئله عادی شود، دیگر کسی نگاه نمی‌کند. چادر و مانتو که پوشیده می‌شود، تحریک بیشتری ایجاد می‌کند. در پاسخ این جوان گفتم: من یک سؤال از شما می‌کنم آیا این کار قبح این مسئله را هم از بین می‌برد؟ اگر در بازاری همه دروغ گفتند، درست است که دروغ گفتن عادی می‌شود؛ ولی آیا قبحش هم از بین می‌رود؟
اگر در یک کلاس چهل نفر مردود شدند، کسی غصّه نمی‌خورد و می‌گوید همه مثل هم هستیم؛ امّا آیا صفر، مثبت می‌شود؟ آیا امروز غرب با باز گذاشتن مسائل جنسی، به موفّقیت رسیده است؟! حال این مسئله در غرب عادی شده است، به سراغ شیوه‌های بدتر در مسائل جنسی می‌روند.

ضدّیت نظریه فروید با قرآن کریم

الآن در برخی کشورهای اروپایی، مراکزی هست به نام هم‌خانه (ترجمه واژه انگلیسی است). آقا می‌رود آنجا می‌نشیند و خانم هم می‌آید، می‌نشیند. از شخصی پرسیدم: برخی ایرانیان که آنجا هستند ـ حالا یا از نظام گریخته‌اند یا به هر دلیل دیگر که رفته‌اند ـ آیا در آن مجالس هستند؟ گفت: کم نه! گفتم: شاید ازدواج باشد و خطبه بخوانند. گفت: نود درصدش ازدواج شرعی نیست، مراکزی باز کرده‌اند به نام هم‌خانه. یک هم‌خانه، یک سال است، گاهی پنج سال است و گاهی هم ده روز است.
آیا این کار دیگر پایداری و پایبندی به خانواده می‌آورد؟ آیا این نسل صالح می‌آورد؟ استمرار در جامعه می‌آورد؟ این نظریّه فروید، غرب را از هم پاشیده است. صدای خودشان هم درآمده است. این نظریّه را قرآن در «سوره مبارکه نساء»، آیه 27 مطرح کرده است و می‌فرماید: «یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ؛ 11 آدم‌های شهوتران و شهوت‌پرست  می‌گویند: میل جنسی را باز بگذارید تا هر که هر کاری می‌خواهد، بکند.» آیا این نظریّه درست است؟! قرآن آن را رد می‌کند و می‌فرماید: «این باعث پایداری جامعه نمی‌شود؛ بلکه آن را از هم می‌پاشد و باعث بی اعتمادی در خانواده‌ها می‌شود.»
قرآن کریم در «سوره عنکبوت» می‌فرماید: «قوم لوط کارشان به جایی رسیده بود که مجالس منکر داشتند.»
امروزه می‌گویند: پارتی! قرآن می‌فرماید: نادی. در کشورهای غربی، بالای باشگاه‌ها می‌نویسند نادی؛ یعنی باشگاه. این کلمه در قرآن آمده، می‌فرماید: «تَأْتُونَ فی نادیکُمُ الْمُنْکَر؛12 در نادی‌هایشان، یعنی پارتی‌هایشان زن و مرد دور هم جمع شده و مرتکب منکر می‌شدند.»
مرحوم شیخ عبّاس قمی در «سفینه البحار» می‌فرماید: یعنی عریان می‌شدند، می‌رقصیدند، به هم سنگ پرتاب می‌کردند و به هم فحش می‌دادند. همین امر امروزه تبدیل شده به شوها، موسیقی‌ها و جلسات مختلط دختر و پسر که در گوشه و کنار بر پا می‌شود و گاهی فاش می‌شود. همچنین شیطان‌پرستی و گروه‌های منحرف بی‌شمار از جمله رپ و...
اینها پدیده‌های تازه‌ای نیست و این اندیشه تازه‌ای نیست. قرآن این نظریّه را معرفی می‌کند و فروید سال‌ها بعد این مسئله را مطرح کرد که عدّه‌ای دلشان می‌خواست «تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیمًا.»
بحث شهوت و شهوترانی که باعث می‌شود عفاف عمومی دچار مشکل و خدشه شود، یک بحث دقیق و کارشناسانه‌ای است. دو نکته درباره این بحث می‌توان مطرح کرد. نکته اوّل اینکه آثار شهوترانی در جامعه چیست؟ نکته دوم اینکه راهکار چیست؟ و چگونه با این امر مبارزه کنیم؟ حال با جامعه کار نداریم اگر خود فرد بخواهد گرفتار نشود، چه باید بکند؟ با توجّه به روایات سه نمونه از این شهوترانی‌ها را در زیر می‌اوریم:

اوّلین اثر شهوترانی؛ حزن و اندوه

روایت اوّل: «أَوَّلُ الشَّهَوَاتِ طَرَبٌ وَ آخِرُهَا عَطَبٌ؛ اوّل شهوت، خوشی است و آخرش حزن است، زحمت است و گرفتاری است.»13 «حَلاوَةُ الشَّهْوَةِ یَنْقَضُها مَارَه؛ مرارت و تلخی که بعد از آن می‌آید، حلاوت شهوت را نقض می‌کند و از بین می‌برد.» کسی که این فیلم‌ها را دید، آیا دیگر شب احیا می‌تواند راحت «بِکَ یا الله» بگوید؟ اگر هم بگوید لقلقه زبان است. آیا می‌تواند شیرینی نماز را حس کند؟ می‌تواند «ایّاکَ نَعْبُد» را با حال بگوید؟! می‌تواند آن‌گونه‌ای که انبیا، اولیا و بزرگان ما از عبادت لذّت می‌برند، او نیز لذّت ببرد؟ گناه ذائقه را خراب می‌کند. ذائقه‌ای که باید شیرینی را بچشد، «إلهی أذِقْنِی حَلاوَتَکَ» این ذائقه خراب می‌شود. ما در تاریخ نمونه‌های فراوانی می‌بینیم.
همان‌گونه که می‌دانید پیش از اسلام در «مکّه»، «مدینه» و «حجاز»، قانون و حکومت چندانی نبود که جامعه را به صورت صحیح اداره کند. شب حمله می‌شد، سرقت می‌شد، زن‌ها را به اسارت می‌بردند، هرج و مرج و بی‌نظمی بود. در نتیجه عدّه‌ای جمع شدند و گفتند قانون درست کنیم. خودمان چند نفر که هستیم با همدیگر هم پیمان می‌شویم. چون در این جمع، چند نفر نامشان فضل بود، از این رو پیمان را «حلف الفضول» نام نهادند. با اینکه پیغمبر اکرم(ص) در جوانی‌اش زیاد در اجتماعات قریش نمی‌رفت ـ چون جلساتشان جلسات خوبی نبود و بیشتر به معصیت سپری می‌شد ـ امّا در این جلسه حاضر شدند و پیمانشان را امضا کردند و بعدها هم که به نبوّت مبعوث شدند افتخار می‌کردند که من در این پیمان شرکت کردم.
اهداف این پیمان این بود که اگر به کسی تعرّض شد و او توان دفاع از خودش را نداشت. آنهایی که پیمان با هم بسته بودند، می‌آمدند و دفاع می‌کردند.
یک روز تاجری با دختر جوان و این تاجر زیبایش وارد مکّه شده بود، آن زمان حجاب نبود. دختر را سرقت کردند. تاجر آمد کنار کعبه در «مسجدالحرام» و با صدای بلند گفت: کجایند هم‌پیمانان! کجایند حلف الفضولیان! بی‌درنگ آنهایی که این قرارداد را امضا کرده بودند شمشیر به دست گرفتند و گفتند: چه شده؟ گفت: دخترم را فلانی برده است. ریختند خانه را محاصره کردند. سارق بیرون آمد و گفت: من این دختر را نمی‌دهم، حدّاقل باید یک شب پیش من بماند. گفتند: این امکان ندارد، ما هم‌پیمان شدیم که از مظلوم دفاع کنیم؛ لذا درگیری صورت گرفت. سرانجام دختر را آزاد کردند و تاجر دخترش را با خودش برد.
چرا این زمینه باید فراهم شود؟ در نهایت، آن شخص آبرویش رفت، جنگ درگرفت و عدّه‌ای به زحمت افتادند. حال وقتی این مسائل پیش می‌آید، طبیعتاً زحمت ایجاد می‌کند و پشیمانی در پی دارد.

دومین اثر شهوترانی؛ محرومیت از حکمت

در روایت داریم که علی(ع) می‌فرمایند: «لاَ تَسْکُنُ الْحِکْمَةُ قَلْباً مَعَ شَهْوَه؛ حکمت و علم و درایت در قلب شهوتران جا نمی گیرد.»14 شهوت‌ران فهم ندارد، شهوتران قدرت تشخیص را از دست داده است. حکمتی که خداوند به داوود و لقمان داد. حکمتی که خداوند می‌فرماید: «به هر که بدهیم، خیلی چیزها به او داده ایم: «خَیْراً کَثیرا»ً15 حکمتی که گمشده مؤمن است. علی(ع) می‌فرماید: «الْحِکْمَةُ ضَالَّه» شهوت با حکمت در تعارض است و در یک‌جا، جمع نمی‌شود. حکمت و علم و موعظه بر انسان شهوتران و چشم‌چران اثر نمی‌کند. معلوم است که افت تحصیلی، افت دانش و مرتّب در جا زدن، گریبانگیر دانشجویی می‌شود که در پی شهوترانی است. او هم به خودش لطمه می‌زند و هم به دیگری. بیشتر این دوستی‌ها منجر به ازدواج نمی‌شود، این تفریحات قبل از ازدواج، لطمه‌های جبران‌ناپذیری می‌زند. برخی دانشجوها صریحاً می‌گویند: اینها تفریح قبل از ازدواج است. می‌خواهیم پیش از ازدواج مشغول باشیم. آیا این‌گونه دوستی‌ها، درست است، آیا این دانشجو حکمت را می‌گیرد؟ آیا او مخترع می‌شود؟
بیشتر متفکّران و مخترعان و همه کسانی که در المپیادها مطرح هستند، کسانی که رتبه‌های بالا دارند، جوان‌های عفیفی هستند. کسانی هستند که فکرشان را به این مسائل آلوده نکرده‌اند.  کسانی‌که ذهنشان درگیر شهوترانی شود، نمی‌توانند درس بخوانند. این هم اثر دوم که در روایات نبیّ مکرّم خدا، محمّد(ص) و ائمّه معصومان(ع) آمده است.

سومین اثر شهوترانی؛ ناجوانمردی و بی مروّتی

امّا اثر سوم: در حدیث داریم که علی(ع) می‌فرماید: «مَنْ زَادَتْ شَهْوَتُهُ قَلَّتْ مُرُوَّتُه؛ هر کس شهوتران شد، بی‌مروّت می‌شود.»16 یک چنین شخصی ممکن است آدم بکشد، حتّی مادرش را هم به قتل برساند. مرتّباً در اخبار می‌بینیم که یکی برادرش را کشته، یکی فرزندش را کشته، همسر قانونی کسی را به قتل رسانده که بتواند با او ازدواج کند و ... . آدم‌کشی کار بسیار مشکلی است، خیلی شقاوت می‌خواهد، خیلی قساوت می‌خواهد. چه می‌شود که یک زن حاضر می‌شود همسر اوّل یک مرد را به قتل برساند؟ سال‌هاست پرونده‌اش در دادگاه مطرح است، نه دادگاه نتیجه می‌گیرد و نه او.
کسی که مروّتش از میان برود، احترام پدر و مادر را نگه نمی‌دارد. رو در روی پدر و مادر می‌ایستد. «قَلَّتْ مُرُوَّتُه»، زحمات مادر را نادیده می‌گیرد، زحمات همسر را نادیده می‌گیرد. همه این زندگی را با این همسر داری. ندار بودی، دارا شدی؛ بی‌شغل بودی، شاغل شدی؛ ماشین دار شدی؛ خانه‌دار شدی و حالا دیگر این همسر برایت تکراری شده، نگاهت به جاهای دیگر است؟! همسر را رها می‌کنی، بیرون می‌کنی و بدخلقی می‌کنی.
قرآن کریم می‌فرماید: «وقتی بهشتی‌ها دور هم جمع می‌شوند با هم سخن می‌گویند، می‌گویند: در دنیا چه کردیم که بهشتی شدیم؟ هر یک چیزی می‌گوید.» قرآن می‌فرماید: «بهشتی‌ها می‌گویند: کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ؛ ما در بین خانواده نگران بودیم، نسبت به آنها بی‌توجّه نبودیم.»17
از این بهتر چه می‌خواهید؟ چرا محیط خانواده‌ات را به جهنّم تبدیل می‌کند؟ این خانم روزی که وارد زندگی شما شد، همه هستی‌ات بود، حالا که پیر و فرتوت شده، برایت بد جلوه می‌کند؟ حالا نگاهت دنبال افراد دیگر و همسران دیگر است؟ امام علی(ع) فرمود: «شهوت که بیاید، اوّل مروّت از بین می‌رود؛ دوم اینکه سختی می‌آید، حزن و اندوه می‌آید»: «کَمْ مِنْ شَهْوَةِ سَاعَةٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلا»18 و سوم اینکه حکمت و علم از تو سلب می‌شود.
همه اینها که بیان شد، درد بود. حال درمانش چیست؟

راه‌های درمان شهوترانی

ابتدایی‌ترین درمان این است که نگذارید، شهوت تحریک شود، جلوی تحریکش را بگیرید. چگونه؟ با نگاه نکردن به فیلم، با نگاه نکردن به عکس و با نگاه نکردن به دیگران. چرا این قدر اسلام می‌گوید: چشمتان را فرو ببندید و نگاه نکنید. به شنیدنی‌های تحریک‌آمیز گوش نکنید. جلسه گذشته هم عرض کردم، می‌فرماید: «به پشت زن‌ها نگاه نکنید، به صحنه‌های حرام، به موسیقی گوش ندهید و نگذارید تحریک شوید.»
این یکی از راه‌های مؤثّر است.
زنان مشرکان، زنان کافران و کنیزهای پیش از اسلام، سینه‌هایشان نمایان بود، گردن‌هایشان نمایان بود. خداوند به پیامبر اکرم(ص) فرمود: «تو به زنانت بگو، به دخترانت بگو، به زنان مؤمنان بگو شما مثل اینها راه نروید، شما لباس بلند بپوشید، جلباب (روسری بلند) بیندازید: «ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ؛ این باعث می‌شود، شناخته شوید.» یعنی از فردا هر که ببیند، می‌فهمد او مسلمان است. چون روسری دارد، مانتو دارد، چادر دارد. شما را با زن‌های مشرکان اشتباه نگیرند، با زن‌های آلوده و با زن‌های خیابانی اشتباه نگیرند.
خیلی از افرادی که حجاب کامل ندارند و لباس‌های مناسب نمی‌پوشند، نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، خانواده دارند؛ امّا چون این پوشش نشانه آدم‌های هوس‌باز و اهل فساد است و بیشتر پوشش آنها هم نادرست است، باعث می‌شود با آنها یکی دیده شوند و امنیّت نداشته باشند.
«ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْن؛ ای پیغمبر! زن‌های مسلمان باید شناخته شوند.» امّا به چه چیزی؟ مسلمان به حجاب اسلامی شناخته می‌شود.
پس یک راه این است که نگذارید شهوت شما تحریک بشود، یعنی بهداشت و پیش‌دستی از تحریک شهوت.
ببیندیشیم که آخر ماجرا چه اتّفاقی می‌افتد و بدانیم که ماهیّت همه زن‌ها یکی است، ماهیّت همه مردها یکی است و تنها تفاوت در چهره‌هاست. یکی زیباتر، یکی کوتاه‌تر، یکی سفیدتر.
اینکه گفته‌اند روزه شهوت را کاهش می‌دهد، قرآن می‌فرماید: «ای کسانی که زن پیدا نمی‌کنید، عفّت داشته باشید.»20 جایز نیست وقتی همسر پیدا نمی‌کند، مرتکب حرام شود.
باید روی مسئله ازدواج، عفاف و عوامل تحریک، کار فرهنگی کرد. باید دقّت کرد که امروز شبکه‌های متعدّدی در دنیا به آسانی شهوت جوانان و خانواده‌ها را تحریک می‌کنند. اینها در واقع دست روی نقطه حسّاس گذاشته‌اند و روز به روز هم، از این بدتر می‌شود.
در شهرهای مرزی الآن این‌گونه است. چه باید کرد؟ مگر حزب‌الله لبنان چه می‌کند که این‌گونه جوانان در برابر صهیونیست‌ها، در برابر دشمن ایستاده‌اند. در «مسجدالحرام» مکرّر این جوان‌ها را دیده‌ایم که می‌آیند، طوافشان، نمازشان، عبادتشان و تدیّنشان بسیار عالی است. حال در کجا زندگی می‌کنند؟ در کشوری که عریان است، در کشوری که کنار دریا و مراکز دیگر آن فرقه‌های مختلف مسیحی و یهودی با بدترین وضعیت ظاهر می‌شوند. در کشوری زندگی می‌کنند که با یک کنترل، صدها شبکه پیش روی آنهاست. این مهم است که انسان از محیط بیمار فرار کند؛ ولی این همیشه راه‌حل نیست.
باید معنویّت را در جامعه گسترش بدهیم، مثلاً در اعتکاف، سالی حدود پنجاه هزار جوان معتکف می‌شود. فرهنگ اعتکاف، فرهنگ روزه و فرهنگ تقوا، باید در جامعه نهادینه شود. فیلم‌ها و سریال‌هایی که تلویزیون می‌سازد، باید به سمت گسترش معنویّت برود. هرچه معنویّت بیشتر شد، این میل کمتر می‌شود. شهوت که از بین نمی‌رود، شهوت میلی است که خداوند داده و باید در مسیر خودش قرار بگیرد.
اگر کسی با خدا شد، شیرینی‌های زندگی از این شیرینی‌های زودگذر با حلاوت‌تر و شیرین‌تر می‌شود.
جوانی (حنظله) که عروس یک شبه‌اش را رها می‌کند و می‌آید میدان، این هم شهوت دارد، خانواده دارد، دوست دارد و برایش سخت است؛ امّا این‌گونه خودش را جدا می‌کند و می‌آید به میدان احد و به شهادت می‌رسد. او فضای برتر و بالاتر را می‌بیند.

اگر لذّت ترک، لذّت بدانی
دگر لذّت جسم، لذّت نخواهی
حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی رفیعی
پی‌نوشت‌ها:
1. سوره یونس، آیه 57.
2. سوره اسراء، آیه 105.
3. سوره عنکبوت، آیه 43.
4. غررالحکم، ح 6939.
5. غررالحکم، ح 6985.
6. غررالحکم، ح 6957.
7. همان، ح 6985.
8. سوره مریم، آیه 59.
9. همان.
10. قال رسول الله(ص): إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهیعَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللهِ أَکْبَرُ (کافی، ج2، ص 598).
11. سوره نساء، آیه 27.
12. سوره عنکبوت : آیه 29.
13. مستدرک الوسائل، ج 11، ص 434؛ قال علی(ع).
14. غررالحکم، ح 609.
15. سوره بقره، آیه 269.
16. غررالحکم، ح 6987.
17. سوره طور، آیه 26.
18. کافی، ج2، ص 451 (قال علی (ع)).
19. سوره احزاب، آیه 59.
20. سوره نور، آیه 33.

شهر بی‌در و دروازه‌ای به نام «فیس‌بوک» و انتشار آلبوم‌های عکس خانوادگی

برای کسانی که با تصاویر باورنکردنی دوستانی مواجه می‌شوند که روزگاری محجبه بودند و اکنون با افتخار از گذاشتن عکس‌های بدون حجاب شادمان هستند، این سوال پیش می‌آید که به راستی چه چیز موجب می‌شود افراد، بی‌حجابی، بی‌حیایی و بالاخره برهنگی خود را در فیس‌بوک به عنوان نمادی از متمدن بودن و متجدد بودن، فرض کنند.

خبرگزاری فارس: شهر بی‌در و دروازه‌ای به نام «فیس‌بوک» و انتشار آلبوم‌های عکس خانوادگی

سایت رویکرد در گزارشی نوشت: فیس بوک (Facebook) همان شبکه اجتماعی معروف است که توانسته، نزدیک به یک میلیارد نفر از جمعیت جهان را به عضویت خود در آورد. آنچه مشخص است اینکه در میان این جمعیت عظیم، ایرانیان زیادی وجود دارند که در داخل و خارج از کشور، به استفاده از این شبکه برای برقراری ارتباط پرداخته اند.

به نظر می رسد که موسسان این سایت اهداف گسترده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را از تاسیس آن دنبال می کردند و این مساله با گذشت زمان بیشتر مشخص شد واحتمالا در آینده نیز، لایه های پنهانی دیگری از این شبکه کشف خواهد شد.

هدف این نوشتار بررسی موارد اخلاقی و فرهنگی در شبکه فیس بوک می باشد و از این زاویه به این شبکه نگاه می کند.

اگرچه فعالیت این سایت در کشور ما غیر قانونی است و از همین روی برای مخاطبان اینترنتی قابل دسترسی نبوده و به اصطلاح “فیلتر ” است؛ اما باید پذیرفت که این سایت توانسته مخاطبان نسبتا زیادی را در ایران داشته باشد.

برای ذکر دلایل علاقه مندی ایرانیان به فیس بوک، مجالی مفصل لازم است اما به طور کلی می توان یکی از دلایل محبوبیت فیس بوک در جامعه ایرانی را، ایجاد فضایی آزاد برای ابراز وجود و ابراز نظر نام برد. در واقع در جامعه ما قوانین شرعی و قانونی مختلفی وجود دارد. مثلا رعایت حجاب در جامعه ما الزامی است که البته در حال حاضر شاید بهتر باشد که بگوئیم داشتن تکه پارچه ای بر روی سر با عنوان روسری و یا هر عنوان دیگری، الزامی است. به همین خاطر فضای شبکه ای اجتماعی برای آن دسته از زنان و دختران ایرانی که علاقه و اعتقادی به حجاب ندارند، به عرصه ای برای نمایش خویش تبدیل شده است. این موضوع به حدی پررنگ است که می توان انرا به عنوان انگیزه ای برای عضویت عده ای از دختران نام برد.

عده دیگری هم هستند که علاقه دارند تا درباره هر رویداد و حادثه ای به طور آزادانه به ابراز عقاید و نظرات خود بپردازند و چون بروز هر نوع تفکر و عقیده ای ریشه در تفکرات اومانیستی دارد، این مساله هم در جامعه ما جایگاهی ندارد. البته بخش عمده ای از ابراز نظرات به مسائل سیاسی مربوط می شود که در این زمینه هم محدودیت های زیادی در جامعه وجود دارد و همین امر موجب می شود تا افراد نسبت به قرارگرفتن در فضای فیس بوک و ابراز نظرات خود، اقدام کنند که مقصود این نوشتار پرداختن به این مطلب نیست.

آنچه بیش از هر چیز در این مقاله مورد نظر است، به ابراز وجود و نمایش هایی مربوط می شود که دختران و پسران جوان در شبکه فیس بوک انجام می دهند. از آنجا که قصد داریم تا موضوع حیا و عفت را در این رابطه مطرح کنیم، دختران سهم بیشتری از بحث این نوشتار را به خود اختصاص می دهند. هر چند که موضوعی به نام “حیا” برای تمامی افراد ارزش است اما مسلما حفظ حیا و عفت از جانب زنان و دختران، جایگاه ویژه ای را در دین، آئین و سنت و فرهنگ ما دارد.

اما یکی از امکانات مهمی که این سایت در اختیار کاربرانش قرار می دهد امکان ” انتخاب عکس نحوه عکس گذاری افراد با گذر زمان، دچار تغییر و تحولاتی شده است، به گونه ای که برای عده بسیاری از دختران، این موضوع دیده می شود که به طور تدریجی در نحوه حجاب و پوشش آنها، تغییراتی به سمت کنار گذاری حجاب، ایجاد شده است.” و ” ایجاد یک ” آلبوم عکس ” برای نمایه خود می باشد. امکانی که موجب شد تا بسیاری از جوانان طوری رفتار کنند که گویا مهمترین دغدغه زندگی شان این است که عکس های جدیدتری داشته باشند و هر چند روز یک بار به تعویض عکس های خود بپردازند.

کافیست با نگاهی موشکافانه و از زاویه آسیب شناسی رفتاری، نگاهی به تصاویر افرادی بیندازید که دوستان و آشنایان خودتان در فیس بوک هستند. نقطه اشتراکی که در این زمینه دیده می شود این است که نحوه عکس گذاری افراد با گذر زمان، دچار تغییر و تحولاتی شده است، به گونه ای که برای عده بسیاری از دختران، این موضوع دیده می شود که به طور تدریجی در نحوه حجاب و پوشش آنها، تغییراتی به سمت کنار گذاری حجاب، ایجاد شده است.

مثلا دخترانی که در دنیای واقعی ممکن است حجاب نسبتا مناسبی داشته باشند، در فضای فیس بوک از عکسی استفاده می کنند که مقداری از موهای آنها مشخص است. نکته جالب این است که آن دسته از دختران که اعتقاد چندانی به حجاب نداشته اند و عکس هایی با لباس های پوشیده قرار می دادند، به مرور زمان از عکس هایی استفاده کردند که آنها را با بدنی نیمه برهنه نشان می داد. برخی از این تصاویر با ژست های مضحک و بعضا سخیفی همراه است که حتی دیدن آنها احساس خوبی را ایجاد نمی کند و این در حالی است که صاحبان این عکس ها، دخترانی خانواده دار و اصیل هستند اما به نظر می رسد این فضای فیس بوک است که توانسته تا قبح و حرمت یکسری از مسائل را برای آنان، از بین ببرد.

گویا برای بسیاری از اعضای فیس بوک این پازل طراحی شده که قدمی برای ترویج بی عفتی، بی بند و باری، بی غیرتی و بی حرمتی بردارند. ” و این بسیار تاسف بار و البته نگران کننده است.

حتما می دانید که پس از عضویت در این سایت، تمام مخاطبان و کاربران فعال در آن می توانند به راحتی به نمایه شما دسترسی پیدا کنند و این اجازه را سایت و البته “خود شما ” به کاربران دیگر داده اید که به راحتی شما را شناسایی کرده و در صورت لزوم به شما درخواست دوستی بدهند؛ اما نکته ای که واضح و مبرهن می باشد این است که پس از ورود به نمایه شخص دیگری اعم از دختر و پسر یا مرد و زن، شما عکس اصلی نمایه وی را مشاهده می کنید و تنها در بخش “عکس ها ” یا همان “آلبوم عکس ها ” کاربر می تواند دیگر تصاویر مربوط به خود را از دید شما پنهان کرده و آنها را تنها برای دوستان یا برخی از آنها به نمایش بگذارد.

نکته قابل توجه این است که عکس نمایه بسیاری از کاربران خانم در ایران، عکس هایی بدون پوشش و حجاب و بعضا با لباس های عجیب است. در برخی مواقع با مشاهده این عکس ها این سوال در ذهن ایجاد می شود که چرا برخی از مردم کشورمان در مواجهه با چنین پدیده ای به شکل منفعلانه برخورد کرده و به راحتی استحاله شوند؟

به گزارش رویکرد٬ برای کسانی که با تصاویر عجیب و باورنکردنی از دوستانی مواجه می شوند که روزگاری محجبه بودند و اکنون با افتخار از گذاشتن عکسهای بدون حجاب شادمان هستند، این سوال پیش می آید که به راستی چه چیز موجب می شود تا افراد، بی حجابی، بی حیایی و بالاخره برهنگی خود را در فیس بوک به عنوان نمادی از متمدن بودن و متجدد بودن، فرض کنند.

این رفتار در برخی مواقع به گونه ای است که انگار به یک حرکت مطابق عرف تبدیل شده و عملی موجه محسوب می شود به طوریکه ممکن است شما عکس های خانوادگی دوستان و اقوام خود را با پوششی متفاوت و البته نامناسب ببینید که برایتان باور کردنی نیست!

جالب اینجاست که اغلب اعضای فیس بوک می دانند که عکس نمایه آنها برای هرکسی که بخواهد، قابل رویت است و اتفاقا به همین خاطر در قراردادن عکسی مناسب،جذاب و جالب توجه به عنوان عکس نمایه، اصرار دارند.

به راستی چه چیز موجب از بین رفتن حرمت و حیا می شود؟ آیا نمی توان اینگونه فرض کرد که فیس بوک در میان انبوهی از اهداف متعددش، در این زمینه به هدف و نتیجه دلخواه رسیده است و موفق شده تا حیا و عفت را در میان افرادی که در جامعه مسلمان و شیعه زندگی می کنند، از میان ببرد؟

ﺷﻮﻫﺮﻩﺷﺐ ﺩﻳﺮ ﻣﻴﺎﺩﺧﻮﻧﻪ

ﺷﻮﻫﺮﻩﺷﺐ ﺩﻳﺮ ﻣﻴﺎﺩﺧﻮﻧﻪ
ﺯﻧﺶ ﺩﺍﺩﻭ ﺑﻴﺪﺍﺩ ﻣﻴﻜﻨﻪ
ﻣﻴﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﻨﻮ ﻧﺒﻴﻨﻰ ﭼﻪ ﺣﺴﻰ ﺑﻬﺖ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺪﻩ ؟
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻰ ﻣﻴﮕﻪ ﺧﻴﻠﻰ ﻋﺎﻟﻰ ﻣﻴﺸﻪ ! ...

            اونوقت بود که شوهره دیگه زنش رو ندید


ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾﺪ
ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾﺪ
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﺎﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾﺩ ...
.
.
.
ﺧﻼﺻﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻭﺭﻡ ﭼﺸﻤﻪ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﻧﺴﺖ
ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﺯﻧﺸﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ

به فکر اژدها و شیر هم باشیم

بسم الله الرحمن الرحیم



مردی داشت در جنگل‌  قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید.

به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد

داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود.

سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد.تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه اژدهایی عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌شماری می‌کند.

مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند.

مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد.

خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیواره‌ی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موش‌ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید.

خواب ناراحت‌کننده‌ای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب می‌کرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است:

شیری که دنبالت می‌کرد ملک الموت(عزراییل) بوده... چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است... طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است... و موش سفید و سیاهی که طناب را می‌خوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را می‌گیرند.

مرد گفت: ای شیخ پس جریان عسل چیست؟

گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کرده‌ای