محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

آیت اله بهجت

آقا از حرم که می‌خواست برگردد، مشت‌هایش را می‌بست و دیگر باز نمی‌کرد تا برسد خانه و روی سر بچّه‌ها دست بکشد.
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
چند ساعت مانده بود به اذان صبح.
طبق معمول بلند شده بود برای تجدید وضو.
هوا خیلی سرد بود.
از اتاق بیرون رفته بود.
آنجا خورده بود زمین و دیگر نتوانسته بود، بلند شود.
چند ساعت بعد که آقا را پیدا کرده بودند، دیده بودند؛ در حالی که بدنش از سرما خشک شده، همان طور که روی زمین افتاده، دارد ذکرهایش را می‌گوید. گفته بودند: خُب چرا صدا نکردید؟
گفته بود: خُب نخواستم اذیّت بشوید. 
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
یکی از اطرافیان بچّه‌شان از جایی پرتاب شده بود و توی کُما بود.
زنگ زده بودند برای التماس دعا.
آقا آن رقّت قلب همیشگی را که وقتی کسی التماس دعا می‌گفت، پیدا نکرده بود.
یکی از اهل خانه پرسیده بود: جریان چیست؟
گفته بود: وقتی اجل کسی حتمی است، کاری نمی‌شود کرد.
اینها از ما شاکی باشند بهتر است تا اینکه از خدا شاکی باشند.
در عوض ما دعا می‌کنیم خدا به بهترین نحو برایشان جبران کند.
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
کارهای شخصی‌اش را به هیچ وجه به کسی نمی‌گفت.
مثلاً می‌آمد پایین می‌دید که دندان‌هایش را جا گذاشته، بر می‌گشت بالا دندان‌ها را برمی‌داشت یا دنبال عصایش که می‌خواست بگردد، به هیچ کس نمی‌گفت.
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
مشهد که می‌رفتند خیلی مقیّد بود که در نگه‌داری از بچّه‌ها کمک کند تا عروسشان هم به زیارت برسد.
می‌گفت: بچّه‌ها را بگذارید پیش من. وسایل و خوراکی‌هایشان را هم بگذارید و خودتان بروید زیارت.
از حرم که برمی‌گشتند، می‌دیدند آقا بچّه را بغل کرده تا آرام باشد یا خوابانده و همین طوری توی بغلش راه می‌برد که بیدار نشود و در حال ذکر و عبادت خودش است...
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
مقیّد بود که تولّد افراد را بهشان تبریک بگوید. 
بعضاً به بچّه‌ها هم هدیه می‌داد.
به عروسشان هم همین طور. روز تولّدش که می‌شد می‌گفت: غذای کافی درست کنید.
و فقرا و همسایه‌ها را اطعام کنید.
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
آن وقت‌ها که بچّه کوچک داشتند، به خانمش گفته بود: فقط مراقب بچّه‌ها باش. لازم نیست به خاطر من مطبخ بروی. یک آب ساده هم که توی هاون بکوبی با هم می‌خوریم.
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
امان از آن روزی که برای گرفتاری یک کسی یا شفای مریضی به آقا التماس دعا می‌گفتند.
یک ریز آقا باید حال آن شخص را می‌پرسید، ببیند گرفتاری‌اش برطرف شده یا نه.تا خبر برطرف شدن گرفتاری را هم نمی‌شنید، دست بردار نبود.
باید مواظب بودند وقتی التماس دعا می‌گویند، یک جوری بگویند که آقا بو نبرد که آن گرفتاری چه بوده.
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
یکی از مرغ‌ها مریض شده بود.
خیلی حالش بد بود.
اهل خانه چندان موافق نبودند که مرغ‌ها از قفس بیرون بیایند.
خُب کثیف کاری می‌شد.
آقا هر روز مرغ مریض را یک ساعتی از قفس بیرون می‌آورد و خودش بالای سرش می‌ماند و مراقب بود.
می‌گفت: خُب حیوان باید قدم بزند که حال و هوایش عوض شود و «بهبود» پیدا کند.
یک ماهی بود که حیوان کاملاً حالش خوب شده بود...
فردای عصری که آقا رحلت کرد، دیده بودند که حیوان هم مرده ...
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
مقیّد بود مرغ و خروس توی خانه داشته باشند.
و هم مقیّد بود رسیدگی به مرغ و خروس‌ها را خودش تنهایی انجام دهد.
صبح از مسجد که برمی‌گشت، اوّل آب و دانه مرغ و خروس‌ها را می‌داد و قفسشان را مرتّب می‌کرد.
خودش پوست خیارها و غذاهای مانده را از توی خانه جمع می‌کرد، می‌آورد برای حیوان‌ها.
بعد ظرفی را که با آن غذا آورده بود، توی حوض می‌شست و می‌آورد داخل خانه. یک بار هم اوّل شب به مرغ و خروس‌ها سر می‌زد.
یک بار هم بعد از عبادت یک ساعته سرشب‌هایش. یک بار هم موقع خواب که روی قفس را با پتوی مخصوصشان می‌پوشاند.
می‌گفت سرما می‌خورند.
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
بچّه توی حیاط بازی می‌کرد.
هی دور و بر درخت انار می‌پلکید.
آقا هی می‌گفت: از دور و بر آن درخت بیا این طرف بازی کن.
فعلاً دور و بر آن درخت نباش.
بچّه گوش نمی‌کرد.
تا اینکه زنبور دستش را نیش زد.
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
رفته بودند آقا برایشان خطبه عقد بخواند.
آقا خطبه را که خوانده بود، به عروس و داماد گفته بود: حالا یک سفارش به عروس خانم دارم. یک سفارش هم به آقا داماد. منتها وقتی سفارش عروس خانم را می‌گویم آقا داماد باید گوشش را بگیرد و نشنود. وقتی هم سفارش آقا داماد را می‌گویم عروس خانم باید گوشش را بگیرد و نشنود. 
حالا کدامتان اوّل دست روی گوشش می‌گذارد؟...
بعد گفته بود: شوخی کردم. نمی‌خواهد دست توی گوشتان فرو کنید.
امّا هر کدامتان بدانید که نباید به سفارش آن یکی کاری داشته باشید.
منظور آقا این بود که عروس و داماد نباید یک سره توی روی هم در بیایند و بگویند چرا به سفارش آقا عمل نکردی ...
هر کس باید به فکر سفارش خودش و وظیفه خودش باشد...
عاقد آیت الله بهجت بود.
داماد هم علیرضا پناهیان بود.
٭٭٭
دختر بچّه پرتقال دلش خواسته بود.
مادرش گفته بود: توی این فصل پرتقال از کجا پیدا کنیم؟
بعد از چند دقیقه دختر بچّه با یک پرتقال وارد اتاق شده بود.
هیچ کس نمی‌دانست این پرتقال را کی دست او داده.
آقا فرموده بود: این بچّه توی حرم دلش پرتقال خواسته بود.
حالا با قاعده به او پرتقال داده‌اند.
منظور آقا این بود که توی حرم هر چیزی که واقعاً دلت بخواهد با قاعده می‌آورند، بهت می‌دهند.
«با قاعده» یکی از آن تکیه کلام‌های شیرین آقا بود.
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
می‌گفت: بچّه‌ها را که حرم می‌برید.
حتماً خوراکی دستشان بدهید که توی حرم بخورند...
آیت الله بهجت را می‌گویم.
٭٭٭
اگر ناراحتی یا غم و غصّه‌ای توی صورت کسی می‌دید، حتّی پیش آمده بود که نمازش را نمی‌خواند تا یک جوری آن ناراحتی را برطرف کند و صورت آن شخص را خوشحال ببیند، آن وقت نمازش را می‌خواند.
می‌گفت آدم اگر یک نفر را خوشحال کند، همان موقع خدا یک ملک خلق می‌کند که او را از بلاها مصون نگه دارد.
آیت الله بهجت را می‌گویم.
یا علی ... التماس دعا

ﮔﺸﺎﯾﺶ

آﯾﺎﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽﻗﺮﺁﻥﺭﺍ ﺑﺎﺩﺳﺘﺖ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺷﯿﻄﺎﻥ
ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽﮐﻪﺁﻥ ﺭﺍﺑﺎﺯﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ
ﮐﻨﺪ،ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﺯﭘﺎﻣﯽﺍﻓﺘﺪﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ
ﮐﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﮐﺮﺩﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﯾﺶ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ،ﻭﺁﯾﺎﻣﯽ
ﺩﺍﻧﯽ ﺍﮔﺮﻓﮑﺮﮐﺮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﻔﺮﺳﺘﯽ ﭘﺲ
ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮐﻮﺷﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪﮐﻪﺗﻮﺭﺍ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﺩ ،ﺁﯾﺎﺍﯾﻦﭘﯿﺎﻡ
ﺩﺭﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ… ﺍﯾﻦ ﺩﻋﺎ ﺭﺍ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ
ﭼﻄﻮﺭ ﻏﻢ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯿﺮﻭﺩ :
ﺳُﺒﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠﻪ ﯾﺎ ﻓﺎﺭِﺝَ ﺍﻟﻬَﻢّ ﻭَ ﯾﺎ
ﮐﺎﺷِﻒَ ﺍﻟﻐَﻢّ ﻓَﺮِّﺝ ﻫَـﻤّﯽ ﻭَ ﯾَﺴّﺮ ﺍَﻣﺮﯼ ﻭَ ﺍِﺭﺣِﻢ ﺿَﻌﻔﯽﻭَ ﻗِﻠَـّﺔَ
ﺣﯿﻠَﺘﯽ ﻭَ ﺍﺭﺯُﻗﻨﯽ ﺣَﯿﺚَ ﻻ ﺍَﺣﺘَﺴِﺐ ﯾﺎ ﺭَﺏَّ ﺍﻟﻌﺎﻟَﻤﯿﻦ
ﺣﻀﺮﺕﻣﺤﻤﺪ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯﺍﯾﻦﺩﻋﺎ ﺑﺎﺧﺒﺮ
ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯾﺶ ﮔﺸﺎﯾﺶﭘﯿﺪﺍﻣﯿ ﮑﻨد

برای فرزندانتان بهتر پول خرج کنید

وقتی بچه دار می شوید همه سیاست های مالی شما در خانه تغییر می کند. بچه، خرج های ناخواسته زیادی روی دستتان می گذارد و شاید هر هفته شاهد شکستن یا خراب شدن وسیله ای در خانه باشید. باید پس انداز داشته باشید تا بزرگ کردن او، کمر شکن نباشد. در این مطلب چند راهکار ساده مطرح کرده ایم تا شاید با کمک آنها بتوانید بهتر برای فرزندان خود پول خرج کنید.


۱٫ وسایل دست دوم تهیه کنید

درست است که وقتی بچه دار می شوید دوست دارید لباس های نو و جدید برای او بخرید اما اگر بودجه کافی ندارید بر خرید وسایل نو هم اصراری نداشته باشید. می توانید تخت، دوچرخه، کمد و … دست دوم انتخاب کنید. کودکان همه وسایل خود را در عرض چند روز نابود می کنند، پس خیلی هم فرق نمی کند وسایل نو یا دست دوم باشد.

۲٫ به درست خرج کردن عادت کنید

به جای اینکه آخر هفته ها بیرون بروید یا از بیرون فست‌فود تهیه کنید، یک غذای ساده و خوشمزه همچون کتلت و سیب زمینی یا الویه درست کنید و با فرزندان خود پیک نیک بروید. یا مثلا چهارشنبه شب ها برای آنها پیتزا درست کنید و خودشان را هم در مراحل تهیه آن شریک کنید تا از خوردن آن لذت ببرند. این مساله هرگز باعث نمی شود احساس کنند شما چیزی کم گذاشته اید و حتی آن را بسیار جالب و دوست داشتنی می دانند.

۳٫ قانون یک‌دهم را به فرزند خود بیاموزید

فرزند شما از دو یا سه سالگی می تواند آموزش های لازم در مورد پول را درک کند. به همین دلیل، وقتی با او به سوپرمارکت می روید برایش توضیح دهید چرا این آرد را به جای آن آرد برمی دارید.

در مسیر بازگشت به خانه هم به او بیاموزید اگر ده درصد از هر دلاری که از کودکی دریافت می کند را پس انداز کند، وقتی بزرگ شود پول و سرمایه زیادی برای خود خواهد داشت.

۴٫ تفاوت میان نیاز و خواسته را به کودک بیاموزید

اگر از همان ابتدا و سال های اولیه، تفاوت میان نیاز و خواسته را به کودک بیاموزید در آینده هم می توانید با راحتی بیشتری زندگی کنید و کودک هر چه که دید را از شما طلب نمی کند. به طور مثال، می توانید وقتی کمی بزرگ تر شد تخت بزرگسالی برای تهیه کنید؛ به جای اینکه یک تخت خردسالی بخرید و دوباره چند سال دیگر تخت بزرگ تر بخرید. اگر این کارها را انجام دهید او نیز متوجه می شود بعضی وسایل واقعا لازم نیستند و می تواند در هزینه پول صرفه جویی کرد.

اگر کودک این مسایل را درک نکرد و مدام نق می زد که این را می خواهم یا آن را می خواهم، به او اجازه بدهید هر چه می خواهد بردارد اما به او گوشزد کنید باید با پول توجیبی خودش هزینه آنها را پرداخت کند. به این ترتیب، متوجه می شوند پول محدودیت دارد و همیشه و هر مقدار که می خواهند در دسترس نیست و باید خواسته های خود را اولویت بندی کنید.

۵٫ قبل از بچه دار شدن پس انداز کنید

تا زمانی که بچه ندارید همه وسایل خانه شما سالم هستند و مشکلی هم برای هیچ چیز پیش نمی آید. اما پس از بچه دار شدن و بزرگ شدن او خرج های ناخواسته زیادی روی دستتان می ماند. بنابراین، بهتر است در زمان خوشی و راحتی خود تا جای ممکن پول پس انداز کنید.

۶٫ خلاص شدن از قرض و وام

تحقیقات نشان داده است زوج هایی که وام، قسط یا قرض زیادی دارند همیشه هم سر پول با هم دعوا دارند. حتی گاهی این دعواها به جدایی منتهی می شود. اما زوج هایی که این مشکلات مالی را ندارند بسیار راحت تر در کنار هم زندگی می کنند. بچه دار شدن خودش بزرگ ترین استرس دنیا است پس لازم نیست با قرض و قسط این استرس را دوچندان کنید. بهتر است پیش از اینکه به فکر بچه دار شدن باشید، مشکلات مالی خود را برطرف کنید.

۷٫ به امکانات خود توجه کنید

اگر شما و همسرتان هر دو تحت بیمه قرار دارید بهتر است ببینید کدام یک از آنها امکانات بیشتری در اختیار شما قرار می دهند. هر کدام بهتر بود آن رابه عنوان بیمه اصلی انتخاب و بقیه را رها کنید. اگر هنوز بیمه نیستید حتما این کار را انجام دهید. بیمه های تکمیلی هم که دیگر حرف ندارند و شما هر هزینه ای برای دکتر و بیمارستان انجام دهید، با نامه پزشک می توانید از بیمه تکمیلی دریافت کنید. برخی بیمه ها ۹۰ درصد و برخی ۸۰ درصد یا کمتر می دهند. این وظیفه شماست که تحقیق و گزینه بهتر را انتخاب کنید.

منبع : برترین ها

ﮔﺸﺎﯾﺶ

آﯾﺎﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽﻗﺮﺁﻥﺭﺍ ﺑﺎﺩﺳﺘﺖ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺷﯿﻄﺎﻥ
ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽﮐﻪﺁﻥ ﺭﺍﺑﺎﺯﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ
ﮐﻨﺪ،ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﺯﭘﺎﻣﯽﺍﻓﺘﺪﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ
ﮐﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﮐﺮﺩﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﯾﺶ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ،ﻭﺁﯾﺎﻣﯽ
ﺩﺍﻧﯽ ﺍﮔﺮﻓﮑﺮﮐﺮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﻔﺮﺳﺘﯽ ﭘﺲ
ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮐﻮﺷﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪﮐﻪﺗﻮﺭﺍ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﺩ ،ﺁﯾﺎﺍﯾﻦﭘﯿﺎﻡ
ﺩﺭﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ… ﺍﯾﻦ ﺩﻋﺎ ﺭﺍ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ
ﭼﻄﻮﺭ ﻏﻢ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯿﺮﻭﺩ :
ﺳُﺒﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠﻪ ﯾﺎ ﻓﺎﺭِﺝَ ﺍﻟﻬَﻢّ ﻭَ ﯾﺎ
ﮐﺎﺷِﻒَ ﺍﻟﻐَﻢّ ﻓَﺮِّﺝ ﻫَـﻤّﯽ ﻭَ ﯾَﺴّﺮ ﺍَﻣﺮﯼ ﻭَ ﺍِﺭﺣِﻢ ﺿَﻌﻔﯽﻭَ ﻗِﻠَـّﺔَ
ﺣﯿﻠَﺘﯽ ﻭَ ﺍﺭﺯُﻗﻨﯽ ﺣَﯿﺚَ ﻻ ﺍَﺣﺘَﺴِﺐ ﯾﺎ ﺭَﺏَّ ﺍﻟﻌﺎﻟَﻤﯿﻦ
ﺣﻀﺮﺕﻣﺤﻤﺪ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯﺍﯾﻦﺩﻋﺎ ﺑﺎﺧﺒﺮ
ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯾﺶ ﮔﺸﺎﯾﺶﭘﯿﺪﺍﻣﯿ ﮑﻨد

۱۳ رازی که چشم پزشکان به شما نمی گویند!

13-Secrets-Eye-Doctor-01-sl-salemzi.jpeg
۱- هرگز از دستمال کاغذی یا دستمال های توالت برای پاک کردن شیشه عینک خود استفاده نکنید. این دستمال ها از چوب ساخته شده اند و شیشه های عینک شما را خش می اندازند. دکتر Robert Noecher می گوید من از کراواتم برای اینکار استفاده می کنم به این خاطر که از ابریشم ساخته شده و بسیار نرم و لطیف است.
13-Secrets-Eye-Doctor-02-sl-salemzi.jpeg
۲- عینک های آفتابی پولاریزه برای کم کردن حساسیت نسبت به نور و بازتاب آن از اجسام براق، بسیار مناسب هستند، اما برای دیدن صفحه های موبایل یا سیستم های راهیاب شما را با مشکل مواجه خواهند کرد. این مشکل حتی برای دیدن صفحه های دستگاه های خودپرداز جدی تر خواهد بود.
13-Secrets-Eye-Doctor-03-sl-salemzi.jpeg
۳- بسیاری از ما فکر می کنیم، پس از یک جراحی چشم، به سرعت می توانیم به زندگی عادی خود برگردیم، اما در واقع برای بسیاری از افراد، این زمان، مقادیری بیشتر طول می کشد. پس از اینکه مجبور شویم بر روی یک متن چند صفحه‌ ای تمرکز کنیم، متوجه می شویم که آنقدر ها هم که فکر می کنیم کار ساده ای نیست و به زمانی بیش از این نیاز است.
13-Secrets-Eye-Doctor-04-sl-salemzi.jpeg
۴- بسیاری از مردم می دانند که اشعه ماوراء بنفش (UV) به پوست آسیب جدی میرساند، اما نمی دانند که این اشعه برای چشمان نیز مضر است. آیا شما از کسانی هستید که تنها زمانیکه آسمان آفتابی است عینک میزنید؟ مثل این می ماند که بگویید من فقط گاهی اوقات سیگار میکشم!
عینک آفتابی ای را انتخاب کنید که به اندازه کافی برای جلوگیری از ورود اشعه از بالا و پایین بزرگ باشند حتی اطراف آن نیز ضخیم باشد. اگر از لنز استفاده می کنید محافظ UV را بخواهید.
13-Secrets-Eye-Doctor-05-sl-salemzi.jpeg
۵- علی رغم اینکه نسل های مختلف، درباره فواید هویج، به فرزندان خود بسیار گفته اند، هویج بهترین غذا برای چشم ها نیست. البته شاید بتوان این امتیاز را بیشتر به اسفناج، کلم پیچ و دیگر سبزیجات با برگ تیره نسبت داد.
13-Secrets-Eye-Doctor-06-sl-salemzi.jpeg
6- قطره های چشم (از هر نوع)، اگر در یخچال نگهداری شوند، سوزش کمتری ایجاد می کنند.
13-Secrets-Eye-Doctor-07-sl-salemzi.jpeg
۷- بعضی از پزشکان بیماران را جهت جراحی آب مروارید تحت فشار قرار می دهند. اگر برای جراحی با مشکلات مالی مواجه هستید باید گفت که صبر کردن برای این جراحی آسیبی به چشم های شما نمی رساند. آب مروارید فقط دید شما را با مشکل روبرو می کند مانند این است که از یک پنجره کثیف به بیرون نگاه کنید.
13-Secrets-Eye-Doctor-08-sl-salemzi.jpeg
۸- مطالعه در نور کم به چشمان شما آسیب نمی رساند. بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد سردرد شدن شماست.
13-Secrets-Eye-Doctor-09-sl-salemzi.jpeg
۹- اگر از لنز های مدت دار استفاده می کنید، آنها را قبل از خواب در بیاورید. شانس عفونی شدن چشم ها به هنگام خواب با این لنزها ۱۰ تا ۱۵ برابر بیشتر است.
لنزهای مدت دار لنزهایی هستند که می توان آنها را تقریباً تا ۷ روز بدون اینکه نیازی به در آوردنشان به هنگام خواب باشد، استفاده کرد.
13-Secrets-Eye-Doctor-10-sl-salemzi.jpeg
۱۰- زمانی که به قطره چشم نیاز دارید آن قطره ای را که از خیلی وقت پیش در کابینت نگه داشته اید را استفاده نکنید. اگر چشم شما عفونی شده باشد این قطره شاید قرمزی چشم را بهتر کند، اما ممکن است باعث بدتر شدن عفونت شود. برخی افراد چشم خود را به خاطر همین اشتباه از دست داده اند.
13-Secrets-Eye-Doctor-11-sl-salemzi.jpeg
۱۱- ورم ملتحمه همیشه خوش خیم نیست. برخی بیماران به خاطر این بیماری دچار حساسیت به نور شده و یا بینایی خود را از دست می دهند. اما بسیاری از پزشکان آنتی بیوتیک را برای درمان آن تجویز کرده که اگر مشکل ویروسی باشد هیچ کمکی نخواهد کرد. اما اگر مبتلا به ورم ملتحمه باکتریایی شده باشید، شاید چنین درمانی برای شما کارگر باشد.
13-Secrets-Eye-Doctor-12-sl-salemzi.jpeg
۱۲- تست های سالیانه تنها راه برای جلوگیری از این بیماری ها هستند. این اصلا خوب نیست که منتظر بمانیم تا علائم  بیماریهای چشمی به طور کامل ظاهر شوند و برای مان مشکل ساز شوند تا به پزشک مراجعه کنیم. توجه داشته باشید، برخی بیماریهای چشمی تا زمانیکه بینایی شما را از بین نبرند بروز نمی کنند.
13-Secrets-Eye-Doctor-13-sl-salemzi.jpeg
۱۳- اگر شما بالای ۶۰ سال هستید و تصمیم به عمل جراحی لیزیک گرفته اید، صبر کنید تا دچار آب مروارید شوید. سپس ما می توانیم بینایی شما را طی جراحی آب مروارید ترمیم کنیم و بیمه نیز به راحتی هزینه آن را پرداخت خواهد کرد.

اقسام خواب‎

رسول خدا (ص) فرمود خواب بر هفت قسم است :

1-خواب غفلت : و آن خوابیدن در مجلسی که به یاد خدا برگزار نشده است.

2-خواب شقاوت : و آن خوابیدن هنگام طلوع  صبح است

3-خواب عقوبت : و آن خوابیدن وقت نماز است

4- خواب لعنت : و آن خوابیدن بعد از نماز صبح است 

5- خواب راحت : و آن خوابیدن  قبل از ظهر ( خواب قیلوله) است .

6- خواب رخصت : و آن خوابیدن بعد از نماز عشاء است .

7- خواب حسرت : و آن خوابیدن در تمام شب جمعه است .

 

1- خواب بین الطلوعین :

فاصله زمانی بین فجر صادق (هنگام اذان صبح) تا طلوع آفتاب را بین الطلوعین می گویند .

در روایات اهل بیت (ع) خواب بین الطلوعین بسیار مکروه شمرده شده است و در مقابل بیدار ماندن در این زمان مورد تاکید فراوان قرار گرفته است .

امام سجاد (ع) خطاب به ابوحمزه ثمالی می فرماید : « هرگز پس از طلوع آفتاب نخواب که آنرا برای تو خوش نمی دارم زیرا در این زمان خداوند روزی بندگان را تقسیم می کند . امام صادق (ع) نیزسخن پدر بزرگ خویش را اینگونه تائید می کند :فرشتگان روزی فرزندان آدم را در هنگام طلوع فجر (وقت اذان صبح) تا طلوع خورشید تقسیم می کنند . پس هر کس در این مدت بخوابد ، از روزی خویش بازمانده است . [5]

نتیجه روشن دو حدیث مذکور آن است که خواب بین الطلوعین فقر و محرومیت را در پی خواهد داشت .

همانطوریکه امام علی (ع) می فرماید :النوم قبل طلوع الشمس یورث الفقر[6]

خواب پیش از طلوع خورشید فقر می آورد .

از حضرت رسول خدا (ص) روایتست که زمین بسوی خدا ناله و فریاد     می کند از سه چیز :

1- از خون حرامی که بر آن ریخـته شـود.

2- آب غسلی که از زنا بر روی آن ریخته شود .

3- خواب کردن بر آن پیش از طلوع آفتاب .

و از حضرت صادق (ع) منقول است که خواب بامداد شوم است و روزی را منع می کند و رنگ را زرد می کند و روی را قبیح و متغیّر می کند و این خواب شومی است بدرستیکه حقتعالی روزی را ما بین طلوع صبح تا طلوع آفتاب قسمت می نماید .

در چند حدیث آمده است که اگر نماز بکند و قدری تعقیب بخواند و پیش از برآمدن آفتاب بخوابد باکی نیست .

از حضرت امام محمد باقر(ع) نقل شده است که خواب اول روزسفاهت  است و خواب قیلوله نعمت است .

بیدار ماندن در این فاصله حتی بدون عبادت نیز ارزشمند است . آیت الله شیخ مجتبی قزوینی می فرمود : اگر کاری هم نمی کنید و به عبادت      نمی پردازید باز هم بین الطلوعین را بیدار باشید .

خواب بین الطلوعین باعث آشفتگی و پراکندگی انسان می شود زیرا آدمی را هم از رزق و روزی مادی و هم از رزق و روزی معنوی مانند علم ، شوق به عبادت ، توفیق در کارها و ... محروم می سازد .

بنا براین می توان گفت که بدترین زمان خواب همین خواب بین الطلوعین می باشد چرا که انسان را از تمام برکات دنیوی و اخروی باز می دارد .

 

2- خواب ابتدای روز :

از رسول خدا نقل شده است که :

«النَّومُ مِن اَوَّل النَّهارِ خُرقٌ »

خواب ابتدای روز جهل و بی خردی است .

مشابه این حدیث از امام باقر (ع) نیز روایت شده است .

اگر اول و ابتدای روز را همان بین الطلوعین بدانیم این حدیث درباره     خواب بین الطلوعین خواهد بود که درباره آن بحث نمودیم .

از حضرت رسول (ص)سند معتبر منقول است که : در آفتاب چهار خصوصیت است :

1- رنگ را متغیر می کند 2- شما را بدبو می کند 3- جامه را کهنه می کند 4- باعث ظهور دردها می شود .

با توجه به این حدیث روشن می شود که منظور از آفتاب همان ابتدای روز است که خورشید طلوع می کند و اثرات خود را بر موجودات کره زمین بر جای می گذارد . بنابراین یکی از خصوصیات خواب ابتدای روز (خواب صبح) زردی صورت می باشد و طبق روایات مکرر مورد نکوهش قرار گرفته است .

 

3- خواب عصر :

امام محمد باقر(ع) خواب عصر را که تقریباً دو سه ساعت پس از اذان ظهر آغاز می گردد را حماقت خوانده اند .

رسول گرامی اسلام (ص) در کلامی هشدار دهنده چنین فرموده اند : هر کس پس از عصر خوابید و عقلش ربوده شد تنها خودش را سرزنش کند .

با توجه به این دو حدیث معلوم می شود که خواب عصر نیز مکروه بوده و مورد نکوهش قرار گرفته است . البته همانطوریکه خواهد آمد خواب قیلوله یک خواب بسیار مفید می باشد و منظور از خواب عصر همان خواب نزدیک غروب می باشد .

 

4- خواب پیش از نماز عشاء :

از رسول خدا روایت شده است که« اِنّ اللهَ کَرَّهَ النَّومَ بَینَ العِشائَینِ لاَنَّهُ یَحرُمُ الرِّزقَ» . خداوند خواب بین نماز مغرب و عشاء را مکروه شمرده است زیرا این خواب باعث محرومیت از روزی می گردد .

پس خواب بین نماز مغرب و عشاء نیز مورد نکوهش می باشد و همانند خواب بین الطلوعین انسان را از رزق و روزی محروم می سازد .

 

5- خواب هنگام جنابت :

در جامع الاحادیث جلد 2 ص 563 آمده است که « لا یَنامَ المُسلِمُ وَ هُوَ جُنُبٌ» مسلمان نباید در هنگام جنابت بخوابد .

امام صادق (ع) از امیر مومنان (ع) روایت می کنند که : « جنابت مانع بهره مندی کامل انسان از برکات زمان خواب می گردد » .

مردی در حال جنابت خدمت امام سجاد (ع) رسید . حضرت به وی فرمود   « آیا حیا نمی کنی در حال جنابت نزد امام خویش می آیی »[7]

وقتی فردی که با جنابت نزد امام معصوم (ع) می رود شایسته سرزنش است  آیا کسی با چنین حالتی به ملاقات خدا برود سزاوار ملامت نیست ؟

پس خواب در این پنج زمان مورد نکوهش ائمه (ع) و بزرگان دین قرار گرفته است و همانطوریکه می دانیم دلیل اصلی مخالفت با خوابیدن دراین زمانها آسیب هایی است که بر جسم و روح انسان وارد شده و به عبارتی دیگر دنیا و آخرت انسان را خراب می کنند .

حال سئوالی که پیش می آید این است که پس چه موقع باید خوابید و خوابیدن در چه موقع و زمان مفید بوده و سفارش شده است .

 

خواب شبانه :

همانطوریکه قبلاً آورده شد بهترین زمان مناسب برای خوابیدن ، خواب در شب می باشد . تاریکی هوا ، کاسته شدن از سر و صداهای مزاحم ، کاهش دما و برخی دیگر از ویژگیی های شب باعث خواب بهتر ما در این بخش از زمان می شود .

 دکتر سید رضا پاک نژاد می نویسد : خوابیدن در روز نمی تواند  نخوابیدن در شب را جبران کند .

پس یکی از زمانهای اصلی و مناسب ترین زمان برای استراحت ، خوابیدن در طول شب می باشد و همانطوریکه ذکر شد در قرآن کریم ، روایات اهل بیت (ع) و سفارش های مختلف از سوی علمای دین و مذهب و حتی سفارش پزشکان این است که جهت تجدید قوای جسمی و روحی بایستی در شب استراحت کرد .

 

خواب قیلوله :

زمان مناسب دیگر برای خواب که در روایات اهل بیت (ع) به آن اشاره شده است ، خواب قیلوله است . منظور از خواب قیلوله (خواب کم) خواب پیش از ظهر است ؛ خوابی که یکی دو ساعت قبل از اذان ظهر باشد را خواب قیلوله می گویند .

از آنجا که مومن بین الطلوعین بیدار است پیش از ظهر نیازمند استراحت خواهد بود . بنابراین روشن ترین فایده خواب قیلوله بدست آوردن انرژی برای ادامه فعالیتهای روزانه است .

از دیگر ویژگی های خواب قیلوله آن است که رویا در این زمان به واقعیت نزدیک است . از امام حسین(ع) روایت شده که در زمان خواب قیلوله رویا دروغ نخواهد بود .[8]

در روایتی منقول است که شخصی به خدمت حضرت رسول (ص) آمد و عرض کرد که من حافظه قوی داشتم . اکنون فراموشی بر من غالب شده است .آن حضرت فرمودآیا خواب قیلوله می کردی والان ترک کرده ای ؟ گفت بلی . فرمود که باز خواب قیلوله بکن ، چنان کرد و حافظه اش برگشت .

در روایت دیگر وارد شده است که قیلوله کنید که شیطان قیلوله نمی کند .

معلوم گردید که بهترین زمان مناسب برای خواب ، شب و خواب قبل از ظهر (خواب قیلوله ) می باشد . بدیهی است در غیر از این زمانها ، خواب کردن مذموم بوده و عوارض جسمی  و روحی را برای انسان به ارمغان     می آورد . چون در بخش های آینده کتاب در مورد عوارض خواب بی موقع بحث شده به همین مقدار بسنده می کنیم .

 

پرخوابی :

امام صادق فرمود : پرخوابی باعث از دست رفتن دین و دنیاست .

پیر فلوشر می نویسد : بیش از حد خوابیدن (پرخوابی ) نیز تقریباً به اندازه بی خوابی برای سلامتی مضر است .

از حضرت امیر (ع) منقول است :که چهار چیز است که کمش بسیار است . 1- آتش 2- خواب 3- دشمنی 4- بیماری .

حضرت صادق (ع) فرمود : سه چیز را خدا دشمن می دارد . خواب کردن بی آنکه بیداری کشیده باشید ، خنده کردن بی دلیل و با سیر بودن چیزی خوردن .

نیز حضرت امیر (ع)فرمود : مستی چهارتاست : 1- مستی شراب 2- مستی مال 3- مستی خواب 4- مستی حکومت (قدرت)

با توجه به این احادیث معلوم می گردد که پر خوابی و خواب بسیار چه اثرات سویی برای جسم و روح بشر دارد و براساس تحقیقات علمی نیز این موضوع به اثبات رسیده است که برای آگاهی بیشتر به برخی از علائم و عوارض پرخوابی اشاره می شود .

 

علائم پرخوابی :

1- کسالت عمومی

2- خستگی

3- احساس کمبود نیروی محرکه

4- بد اخلاقی

5- سردرد

6- از دست دادن روشنی ضمیر و طراوت و شادابی مغز .

 

 

فصل پنجم :

اشکال بدن در حال خـواب :

با توجه به اینکه در بخش سوم اشکال کامل خوابیدن آمده است در این قسمت برخی اشکال خوابیدن از نظر تعالیم اسلامی آورده می شود .

1- دَمَر خوابیدن :

در روایات اهل بیت (ع) این شکل خواب سخت نکوهش شده است .

رسول خدا (ص) این شکل خواب را خواب شیاطین نامیده است .[9]

امیر مومنان (ع) آنرا خواب ابلیس و دیوانگان دانسته اند .[10]

همچنین فرموده اند : هیچکس نباید دَمَر بخوابد و اگر دیدید کسی اینگونه خوابیده است بیدارش کنید و او را به حال خود وا مگذارید .

و نیز از آن حضرت منقولست که خواب بر چهار قسم است :

پیغمبران بر پشت می خوابند و دیده های ایشان به خواب  نمی رود و منتظر وحی پروردگار خود می باشند . مومن بر دست راست و رو به قبله  می خوابد . پادشاهان و فرزندان ایشان به دست چپ می خوابند و خواب شیطان و برادران او و هر دیوانه و مبتلائی بر رو در افتاده می خوابد .

 

 

 

عوارض دَمَر خوابیدن :

1- فشار روی قفسه سینه و کمبود اکسیژن

2- گرفتگی عضلات گردن .

3- تحریک جنسی:

پس بدترین شکل بدن در حالت خوابیدن ، دمر خوابیدن است .

 

2- به پهلوی چپ خوابیدن :

در روایتی از رسول خدا (ص) این شکل خواب ، خواب کافران نام گرفته و امیر مومنان (ع) نیز می فرماید : پادشاهان و فرزندان آنها به سمت چپ     می خوابند تا آنچه را خورده اند گوارا یابند .

همانطوریکه می دانیم پرخوری باعث فشار بر معده و دستگاه گوارش      می شود و آنهایی که پر خوری می کنند برای راحتی خود روی دست چپ می خوابند .

پس این نوع خوابیدن هم مورد نکوهش ائمه (ع) بوده و مسلماً از نظر پزشکی نیز برای فرد عوارضی را به دنبال خواهد داشت که ساده ترین عارضه آن فشار بر قلب و عروق بدن و نیز کمبود اکسیژن خواهد بود .

 

3- بر پشت خوابیدن :

در کلام رسول خدا (ص) و امام علی (ع) این نوع شکل خواب را خواب پیامبران دانسته اند و یکی از بهترین شکل های خوابیدن است . خوابیدن در این حالت باعث نفس کشیدن آرام و راحت تر می شود چرا که فشار بر روی قفسه سینه وارد نمی شود .

 

4- به پهلوی راست خوابیدن :

این نوع خواب را خواب مومنان دانسته اند و بر خوابیدن در این حالت نیز سفارش شده است .

 

بیدار شدن طبیعی :

در حدیث معتبر از حضرت امام جعفر صادق (ع) منقول است که هر که در وقت خوابیدن آیه آخر سوره کهف را بخواند و بخوابد ، هر وقت از شب که بخواهد بیدار می شود .[11]

دکتر سید رضا پاکنژاد می گوید :

ناگهان بلند شدن از بستر برای قلب خطرناک است و اگر علم جدید        می گوید که پس از بیدار شدن اندکی بنشین و سپس بلند شو . اسلام هم می فرماید بعد از بیداری به سجده برو ،آنگاه برخیز .

 بیدار شدن غیر طبیعی :

محققان متوجه  شده اند هنگامی  که بزرگسالان در مرحله خواب سبک از خواب می پرند تاثیرآزار دهنده ای بر روحیه آنها در طول روز نمی گذارد ولی کمی احساس خستگی می کنند . اگر بزرگسالان در مرحله عمیق  خواب درحال خواب دیدن باشند و از خواب بپرند ، در طول روز به شدّت در کنار آمدن با وظایف روز مره شان دچار مشکل می شوند . برعکس نوزادان بهتر از پدر و مادر خود با از خواب بیدار شدنهای شبانه کنار می آیند چون می توانند دنباله خوابشان را بگیرند .

 

ماساژ دادن :

ماساژ دادن بدن بخصوص در کودکان فواید جسمی و روحی بسیار دارد که می تواند گردش خون را تسریع و تنفس را عمیق و منظم کند ، سطح اکسیژن را در خود افزایش دهد که موجب خواب عمیق تر می شود .نیز هماهنگی حرکت  عضلات را بالاتر می برد و با تحریک جاهایی از بدن که  از مغز دور هستند  موجب رشد سیستم عصبی می شود .

دروغهای مادرم‎

داستان من از زمان تولّدم شروع میشود. تنها فرزند خانواده بودم؛ سخت فقیر بودیم و

تهیدست و هیچگاه غذا به اندازه کافی نداشتیم. روزی قدری برنج به دست آوردیم تا

رفع گرسنگی کنیم. مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به

درون بشقاب من ریخت و گفت: "فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم. " و این اولین

دروغی بود که به من گفت.

زمان گذشت وقدری بزرگتر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام میکرد و بعد برای صید

ماهی به نهر کوچکی که درکنار منزلمان بود میرفت. مادرم دوست داشت من ماهی

بخورم تا رشد و نمو خوبی داشته باشم. یکدفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی

صید کند. به سرعت به خانه بازگشت وغذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من

گذاشت. شروع به خوردن ماهی کردم و اولی را تدریجاً خوردم.

مادرم ذرات گوشتی را که به استخوان وتیغ ماهی چسبیده بود جدا میکرد و میخورد؛ دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است. ماهی دوم را

جلوی او گذاشتم تا میل کند. اما آن را فوراً به من برگرداند و گفت: "بخور فرزندم؛ این ماهی را هم بخور؛ مگر نمیدانیکه من ماهی دوست ندارم"و

این دروغ دومی بود که مادرم به من گفت.

قدری بزرگتر شدم و ناچار باید به مدرسه میرفتم و آه در بساط نداشتیم که وسایل درس و مدرسه بخریم. مادرم به بازار رفت و با لباس فروشی به

توافق رسید که قدری لباس بگیرد و به در منازل مراجعه کرده به خانمها بفروشد و در ازاء آن مبلغی دستمزد بگیرد.

شبی از شبهای زمستان، باران میبارید. مادرم دیرکرده بود و من در منزل منتظرش بودم. ازمنزل خارج شدم و در خیابانهای مجاور به جستجو

پرداختم و دیدم اجناسی در دست دارد و به در منازل مراجعه میکند. ندا در دادم که، "مادر بیا به منزل برگردیم؛ دیر وقت است و هوا سرد. بقیه

کارها را بگذار برای فردا صبح. لبخندی زد و گفت: "پسرم، من سردم نیست تو برو خانه " و این هم دفعه سومی بود که، مادرم به من دروغ گفت.

به روز آخر سال رسیدیم و مدرسه به اتمام میرسید. اصرار کردم که مادرم با من بیاید. من وارد مدرسه شدم و او بیرون، زیرآفتاب سوزان، منتظرم

ایستاد. موقعیکه زنگ خورد و امتحان به پایان رسید، از مدرسه خارج شدم. مرا در آغوش گرفت. در دستشلیوانی شربت دیدم که خریده بود که من

موقع خروج بنوشم. از بس تشنه بودم مقداری سرکشیدم تا سیراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و "نوش جان، گوارای وجود" میگفت. نگاهم

به صورتش افتاد دیدم سخت عرق کرده؛ فوراً لیوان شربت را به سویش گرفتم و گفتم، مادر بنوش. گفت: "پسرم، تو بنوش، من تشنه نیستم. " و

این چهارمین دروغی بود که مادرم به من گفت.

بعد از درگذشت پدرم، تأمین معاش به عهده مادرم بود؛ بیوه زنی که تمامی مسئولیت منزل بر شانهی او قرار گرفت. میبایستی تمامی نیازها را

برآورده کند. زندگی سخت دشوار شد و ما اکثراً گرسنه بودیم. عموی من مرد خوبی بود و منزلش نزدیک منزل ما. غذای بخور و نمیری برایمان

میفرستاد. وقتی مشاهده کرد که وضعیت ما روز به روز بدتر میشود، به مادرم نصیحت کرد که با مردی ازدواج کند که بتواند به ما رسیدگی نماید،

اگر چه مادرم هنوز جوان بود. اما زیر بار ازدواج نرفت و گفت: " من نیازی به محبت کسی ندارم... "، و این پنجمین دروغ او بود.

درس من تمام شد و از مدرسه فارغالتّحصیل شدم. بر این باور بودم که حالا وقت آن

است که مادرم استراحت کند و مسئولیت منزل و تأمین معاش را به من واگذار نماید.

سلامتیش هم به خطر افتاده بود و دیگر نمیتوانست به در منازل مراجعه کند. پس

صبح زود سبزیهای مختلف میخرید و فرشی درخیابان میانداخت و میفروخت.

وقتی به او گفتم که اینکار را ترک کند که دیگر وظیفهی من بداند که تأمین معاش

کنم. قبول نکرد و گفت: "پسرم مالت را از بهر خویش نگه دار؛ من به اندازهی کافی

درآمد دارم. " واین ششمین دروغی بود که به من گفت.

درسم را تمام کردم و وکیل شدم. ارتقاء رتبه یافتم. یک شرکت آلمانی مرا به خدمت

گرفت. وضعیتم بهتر شد و به معاونت رئیس رسیدم. احساس کردم خوشبختی به من

رویکرده است. در رؤیاهایم آغازی جدید را میدیدم و زندگی بدیعی که سراسر خوشبختی بود. به سفرها میرفتم. با مادرم تماس گرفتم و دعوتش

کردم که بیاید و با من زندگی کند. اما او که نمیخواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت: "فرزندم، من به خوشگذرانی و زندگی راحت عادت ندارم. " و

این هفتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.

مادرم پیر شد و به سالخوردگی رسید. به بیماری سرطان ملعون دچار شد و لازم بود کسی از او مراقبت کند و درکنارش باشد. اما چطور میتوانستم

نزد او بروم که بین من و مادرعزیزم شهری فاصله بود. همه چیز را رها کردم و به دیدارش شتافتم. دیدم بر بستر بیماری افتاده است. وقتی رقّت حال

مرا دید، تبسمی بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشی بود که همهی اعضاء درون را میسوزاند. سخت لاغر و ضعیف شده بود. این آن مادری نبود که

من میشناختم. اشک از چشمم روان شد. اما مادرم درمقام دلداری من برآمد و گفت: "گریه نکن، پسرم. من اصلاً دردی احساس نمیکنم. " واین

هشتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.

 

وقتی این سخن را بر زبان راند، دیدگانش را برهم نهاد و دیگر هرگز برنگشود. جسمشاز درد و رنج این جهان رهایی یافت...

این سخن را با جمیع کسانی میگویم که در زندگی شان از نعمت وجود مادر برخوردارند. این نعمت را قدر بدانید قبل از آنکه از فقدانش محزون

گردید و این سخن را با کسانی میگویم که از نعمت وجود مادر محرومند. همیشه به یاد داشته باشید که چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمل کرده

است و از خداوند متعال برای او طلب رحمت و بخشش نمایید.

مادر دوستت دارم. خدایا او را غریق بحر رحمت خود فرما همانطور که مرا از کودکی تحت پرورش خود قرارداد.

شب بتی چون ماه در برداشتن**صبح، از بام جهان چون آفتاب ** روی گیتی را منور داشتن.

تاج از فرق فلک برداشتن ** جاودان آن تاج بر سرداشتن ** در بهشت آرزو ره یافتن.

تا ابد در اوج قدرت زیستن ** لذت یک لحظه مادر داشتن.

اصول رفتار‎

شاید در ابتدا تصورکنید که این مطلب در واقع طنزه ولی وقتی بخونین متوجه
میشین که کاملا“ واقعیت داره. پسبه طور جدی بخونید و روش فکرکنید….
اصل اول گاو:
گاو سرشو میاندازه پایین وکار خودشو انجام میده، کاری نداره کسی چی میگه! از
شاخش هم استفاده نمیکنه، چون بهترین شاخ زنها رفتن توی میدان گاوبازی
ونابود شدند.
برای مثال شما قصد داری به عیادت کسی در بیمارستان بری، بهترین راه اینه که راه خودت را بگیری و مستقیم وارد بخش بشی و به کسی هم
توجه نکنی، حالا مثلا اگر از نگهبان بپرسی که ” الان ساعت ملاقات هست؟ “یا اینکه ” میتونم برم تو؟ “اگر هیچ مشکلی هم وجود نداشته باشه
نگهبانه برای اینکه قدرت خودشو بهت نشون بده جلوت را میگیره. این قانون در جاهایی که قوانین مسخره و دست و پاگیر داره هم
کاربرد داره، یعنی خیلی موانع قانونی (یا بهتر بگم سنگ اندازیها) درمرحله آغازین کارها بیشترجلوه میکنند، وقتی شما بی توجه به همه ی آنها
کارت را آغازکردی، اکثر آنها خود به خود کنار میروند یا افراد مجبور میشن خودشون رو با شما وفق بدن. درکل این قانون (قضیه) درجوامعی مثل
ایران که فضولی درکار دیگران امری پسندیده (!) محسوب میشود بسیار کاربرد دارد.
اصل دوم سگ:
سگی شما رو دنبال کرده و شما فقط یه تکه گوشت دارید، اگر کل گوشت را جلوش بندازید، زود میخوردش و بعدش به شما حمله میکنه، پس
بهترین کار اینه که گوشت را تکه تکه بهشبدین تا زمانیکه به جای امنی برسید.
مثلا میدانید که اجرای یک پروژه یک ماه طول میکشه، اما اگر به کارفرما بگویید یک ماه، شاکی میشه و فحش میده، شایدم رفت وکار را داد به
یکی دیگه، پس کار را در چند مرحله بهش تحویل میدهید. مثلا هفته اول سایت پلان، به همراه پلان اولیه، هفته دوم پلان نهایی والاآخر!
اینطوری طرف شاکی نمیشه که هیچ، کلی هم ذوق میکنه که تو جریان پیشرفت کار قرار داشته!
اصل سوم خر:
هرگاه خری در فاصله ی مساوی بین دو منبع غذایی قرار گرفته باشد. آنقدر بین انتخاب نزدیکترین منبع تردید میکند و به سمت هیچکدام نمیرود
تا از گرسنگی بمیرد!
خیلی وقتها تصمیم گیری بین دو یا چند گزینه در نتیجه عمل تاثیر چندانی نمیگذارد، پس تا فرصت نگذشته سریعتر تصمیم گیری کنید.

تله موش‎

موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست.
مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنشبا خوشحالی مشغول باز
کردن بسته بود. موش لب هایش را لیسید و با خود گفت: " کاش یک غذای حسابی باشد. "
اما همین که بسته را باز کردند، از ترس تمام بدنشبه لرزه افتاد؛ چون صاحب مزرعه یک تله
موش خریده بود. موش با سرعت به مزرعه برگشت تا این خبر جدید را به همه ی حیوانات بدهد.
او به هرکسی که می رسید، می گفت: " توی مزرعه یک تله موش آورده اند، صاحب مزرعه یک
تله موش خریده است... " مرغ با شنیدن این خبر بال هایش را تکان داد و گفت:
" آقای موش، برایت متأسفم. از این به بعد خیلی باید مواظب خودت باشی، به هر حال من کاری به تله موش ندارم، تله موش هم ربطی به من
ندارد. "
میشوقتی خبر تله موش را شنید، صدای بلند سرداد و گفت: "آقای موش من فقط می توانم دعایت کنم که توی تله نیفتی، چون خودت خوب
می دانی که تله موش به من ربطی ندارد. مطمئن باش که دعای من پشت و پناه تو خواهد بود. " موش که از حیوانات مزرعه انتظار همدردی
داشت، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنیدن خبر، سری تکان داد و گفت:
" من که تا حالا ندیده ام یک گاوی توی تله موش بیفتد.! " او این را گفت و زیر لب خنده ای کرد ودوباره مشغول چرید شد.
سرانجام، موش ناامید از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در این فکر بود که اگر روزی در تله موش بیفتد، چه می شود؟
در نیمه های همان شب، صدای شدید به هم خوردن چیزی در خانه پیچید. زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوی انباری رفت تا موش را که
در تله افتاده بود، ببیند. او در تاریکی متوجه نشد که آنچه در تله موش تقلا می کرده، موش نبود، بلکه یک مار خطرناکی بود که دمش در تله گیر
کرده بود. همین که زن به تله موش نزدیک شد، مار پایش را نیش زد و صدای جیغ و فریادش به هوا بلند شد.
صاحب مزرعه با شنیدن صدای جیغ از خواب پرید و به طرف صدا رفت، وقتی زنش را در این حال دید او را فوراً به بیمارستان رساند.
بعد از چند روز، حال وی بهتر شد. اما روزی که به خانه برگشت، هنوز تب داشت. زن همسایه که به عیادت بیمار آمده بود، گفت: "برای تقویت
بیمار و قطع شدن تب او هیچ غذایی مثل سوپ مرغ نیست. " مرد مزرعه دار که زنش را خیلی دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتی بعد
بوی خوش سوپ مرغ در خانه پیچید. اما هرچه صبر کردند، تب بیمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد می کردند تا
جویای سلامتی او شوند. برای همین مرد مزرعه دار مجبور شد، میش را هم قربانی کند تا با گوشت آن برای میهمانان عزیزش غذا بپزد. روزها می
گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر می شد. تا این که یک روز صبح، در حالی که از درد به خود می پیچید، از دنیا رفت و خبر مردن او خیلی
زود در روستا پیچید. افراد زیادی در مراسم خاک سپاری او شرکت کردند. بنابراین، مرد مزرعه دار مجبور شد، از گاوش هم بگذرد و غذای مفصلی
برای میهمانان دور و نزدیک تدارک ببیند. حالا، موش به تنهایی در مزرعه می گشت و به حیوانان زبان بسته ای فکر می کرد که کاری به کار تله
موش نداشتند! نتیجه ی اخلاقی: اگر شنیدی مشکلی برای کسی پیش آمده است و ربطی هم به تو ندارد، کمی بیشتر فکر کن. شاید خیلی هم
بی ربط نباشد!