یک هلیکوپتر که یک خلبان و یک سرنشین در آن بودند در حوالی سیاتل در حال پرواز بود که نگهان مشکلی فنی در سیستم ناوبری و بی سیم به وجود آمد. به خاطر تاریکی و مه، خلبان نمیتوانست مسیر را پیدا کند.
خلبان به ناگهان متوجه برج بزرگی شد که رو به روی آنها سبز شده بود و بعضی از چراغهایش روشن بودند. از همراهش خواست تا روی کاغذی بزرگ بنویسید: «ما کجا هستیم؟» و به برج نزدیک شد. وقتی فاصله به اندازه کافی به برج نزدیک شد کاغذ را از پشت شیشه به افراد درون دفتر نشان دادند.
کارمندان سریعا به سمت یک کاغذ بزرگ دویدند و چیزی روی آن نوشتند و به سمت پنجره برگشتند. روی کاغذ نوشته شده بود: «شما درون یک هلیکوپتر هستید.»
خلبان لبخندی زد و به نقشه نگاه کند و به سمت فرودگاه سیاتاک رفت و به سلامتی فرود آمد.
بعد از فرود، مسافر از خلبان پرسید که: «چطور با خواندن اینکه شما درون یک هلیکوپتر هستید فهمیدی که کجای شهر هستیم؟»
خلبان گفت: «راحت بود. چیزی که خواندیم از نظر فنی درست ولی از نظر کاربردی کاملا بی استفاده بود. به راحتی فهمیدم که ما درست کنار ساختمان پشتیبانی فنی مایکروسافت هستیم.»
1- هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت (ضرب المثل آلمانی)
2- مردی که به خاطر پول زن می گیرد به نوکری می رود( ضرب المثل فرانسوی)
3- لیاقت داماد به قدرت بازوی اوست( ضرب المثل چینی)
4- زنی سعادتمند است که مطیع شوهر باشد( ضرب المثل یونانی)
5- زن عاقل با داماد بی پول خوب می سازد. (ضرب المثل انگلیسی)
6- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است( ضرب المثل انگلیسی)
7- زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهد در کلبه ای خرابه هم زندگی می کنند( ضرب المثل آلمانی)
8- داماد زشت و با شخصیت بهتر ازداماد خوش صورت و بی لیاقت است( ضرب المثل لهستانی)
9- دختر عاقل جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد( ضرب المثل ایتالیایی)
10- داماد که نشدی از یک شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای(ضرب المثل فرانسوی)
11- دو نوع زن وجود دارد ا یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر( ضرب المثل ایتالیایی)
12- در موقع خرید پارچه حاشیه ان را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق کن( ضرب المثل چینی)
13- تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب کن( ضرب المثل چینی)
14- برای یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی( ضرب المثل چینی)
15- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را در دست بگیر( ضرب المثل اسپانیایی)
16- اگر زنی خواست که تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار( ضرب المثل ترکی)
17- ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود( ماری آمپر)
18- ازدواج مثل یک هندوانه است که گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد( ضرب المثل اسپانیایی)
19- ازدواج زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباهی بزرگتری است
20- ازدواح کردن و ازدواح نکردن هر دو موجب پشیمانی است(سقراط)
21- ازدواج مثل اجرای یک نقشه جنگی است که اگر در ان فقط یک اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممکن خواهد بود. (بورنز)
22- ازدواجی که به خاطر پول صورت گیرد برای پول هم از بین می رود( رولاند)
23- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است( ناپلئون)
24- اگر کسی در انتخاب همسرش دقت نکند دو نفر را بدبخت کرده است( ناشناس)
25- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب کنیم( خانم پرل باک)
26- با زنی ازدواج کنید که اگر مرد بود بهترین دوست شما می شد( بردون)
27- با همسر خود مثل یک کتاب رفتار کنید و فصل های خسته کننده او را اصلا نخوانید(سونی اسمارت)
28- برای یک زندگی سعادتمند مرد باید کر باشد و زن لال( سروانتس)
29- ازدواح بیشتر از رفتن به جنگ شجاعت می خواهد(کریستین)
30- تا یک سال بعد از ازدواح مرد و زن زشتی های یکدیگر را نمی بینند.
31- پیش از ازدواج چشم هایتان را باز کنید و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذارید( فرانکلین)
32- خانه بدون زن گورستان است( بالزاک)
33- ازدواج پیوندی است که از درختی به درخت دیگر بزنند اگر خوب گرفت هر دو زنده می شوند و اگر بد شد هر دو می میرند (سعید نفیسی)
34- ازدواح عبارتست ز سه هفته آشنایی ، سه ماه عاشقی، سه سال جنگ و سی سال تحمل( ناشناس)
35- مردانی که می کوشند زنها را درک کنند فقط موفق می شوند با انها ازدواح کنند ( بن بیکر)
36- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود که آنها بر سر مسائل کوچک با هم مشکل پیدا کنند( شاو)
37- دوام ازدواج یک فسمت روی محبت است و نه قسمتش روی گذشت از خطا( ضرب المثل اسکاتلندی)
38- ازدواح قرار داد دو نفری است که در همه دنیا اعتبار دارد( مارک تواین)
39- ازدواح مجموعه ای از مزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی(ولتر)
فرق بین شرایط ظهور و نشانههای آن در چیست؟
نشانههای ظهور شامل تعدادی رخداد و حادثه است که چه بسا به صورت پراکنده باشند. البته رابطهای واقعی بین آن دو ـ ظهور و نشانههای آن ـ وجود ندارد غیر از اینکه «نشانهها» مقدّم بر «ظهور»اند. به همین دلیل در ادلّه اسلامی به آنها نشانههای ظهور گفته میشود.
اما شرایط ظهور ـ به اعتبار برنامه بلند مدت الهی ـ رابط سببی و مسببی واقعی با [ظهور] دارند. خواه زمینه ایجاد آن قبل از ظهور فراهم باشد یا بعد از آن فراهم شود. به طور واضحتر میتوان گفت:
شرایط ظهور عبارتست از : وجود تعدادی کافی از مخلصان و غربال شدگان برای جانفشانی در راه حق و هدایت. و نشانههای ظهور عبارتند از: خروج دجال، خسف و غیره.
آیا اشتراکی بین مفهوم شرایط ظهور و نشانههای آن وجود دارد؟
بله. این دو مفهوم در اینکه باید با هم قبل از «ظهور» محقق شوند اشتراک دارند. قبل از تحقق همة شرایط و نشانهها، ظهوری در کار نخواهد بود. زیرا در غیر این لازم است که مشروط قبل از شرطِ خود و «غایت» قبل از «وسیله» محقق شود. همچنانکه مستلزم تکذیب وجود نشانههایی است که صدق وجود آنها احراز شده است. بنابراین، لازم است که این دو مفهوم ـ شرایط ظهور و نشانههای ظهور ـ قبل از ظهور و در خلال عصر غیبت کبری محقق شوند و این همان نقطه اشتراک آن دو است.
شرایط ظهور کدامند و تعداد آنها چقدر است؟
شرایط ظهور عبارتند از:
1. وجود طرحی برای عدالت کامل که قابلیت اجرای عدالت در تمام مکانها و زمانها را داشته باشد. زمینهای که متضمن سعادت و رفاه و کمال بشریت باشد.
2. وجود رهبری بزرگ که شایستگی رهبری کلّ جهان را داشته باشد.
3. وجود یاران پاک و خالص برای آن رهبر بزرگ و یکتا.
آیا این رهبر [امام مهدی(ع)] از طریق معجزه با جهان پیکار میکند؟
اگر قرار بود در طول تاریخ، دعوت الهی برای رسیدن به پیروزی بر پایه معجزه استوار باشد از زمان خلقت زمین، هیچ انحراف و گمراهی در آن پدیدار نمیشد و احتیاجی به جنگ و جهاد نبود. در حالیکه تاکنون دعوت به حق، هزاران پیامبر و اولیای الهی را به عنوان شهید تقدیم کرده است که بالاتر از همه آنان شهادت حسین(ع) در واقعة کربلاست. اگر اینگونه بود [که معجزه در کار باشد] نیازی نبود که روز موعود به تأخیر بیافتد. چرا که با این وجود در هر روزی از آن زمان بشر پا به عرصه وجود گذاشته است، امکان وقوع آن وجود داشت. و شاید بتوان گفت نبی اسلام (ص) که بهترینِ آفریدگان است، بهترین فرد برای رهبری روز موعود و هدف اساسی خلقت بشر بود، اما ارادة خداوند برای او (ص) چنین قرار گرفت.
روایاتی هست که میگوید: «ائمه اطهار(ع) در هر شب جمعه کمال مییابند». این روایات مستلزم آن است که بگوییم امام مهدی(ع) افضل از پدران بزرگوار خویش(ع) است. و این خلاف ادلّهای است که ائمه معصومین(ع) را از نوری واحد و در فضل مساوی میداند، جز امیرالمؤمنین(ع) ـ وصیّ رسول خدا (ص) ـ که افضل از سایر امامان(ع) است؟
میتوان به دو شکل جواب داد:
اوّل: بحثی در این نیست که بپذیریم امام مهدی(ع) افضل از پدران بزرگوار خویش(ع) است. به اعتبار اینکه ارادة خداوند مأموریت بزرگ روز الهیِ موعود را به او(ع) واگذار کرده است. و روایات متعددی نیز بر این دلالت دارد که شاید روشنترین روایت در این باره روایتی است که نعمانی در کتاب الغیبه از امام صادق(ع) نقل کرده است که از آن حضرت(ع) سؤال شد آیا قائم به دنیا آمده است؟
فرمود: «خیر و اگر او را درک میکردم (هم عصرِ او بودم) تمام عمر کمر به خدمت او میبستم». و در حدیث دیگر در کتاب اصول کافی آمده است ریّان بن صلت از امام رضا(ع) سؤال کرد: آیا شما صاحب این امر [امامت] هستید؟ فرمود: «بله من صاحب امرِ (امامت) هستم. اما نه آن کسی که زمین را پر از عدل میکند، بعد از آنکه پر از جور و ستم شده باشد. و چگونه میتوانم باشم در حالیکه چنین ضعف بدنی و پیری را در من میبینی؛ در حالیکه قائم کسی است که وقتی ظهور میکند در سن پیران و در سیمای جوانان است».
با این جواب باید ادلّهای را که اشاره به تساوی ائمه اطهار(ع) دارد به تساوی آنان در «امامت» و یا به قابلیّت آنان در رهبری و هدایت جهان با صرفنظر از تکاملِ بعد از مرحلة عصمت حمل کنیم. همچنانکه میتوانیم امام مهدی(ع) را با توجه به ادلّهای که گفته شد، مستثنا کنیم.
دوم: بر خلاف تصور سؤال کننده این روایات مستلزم افضل بودن امام مهدی(ع) نیست. و در توضیح بگوییم: روایاتی داریم دالّ براین که همة کمالاتی که خداوند به یکی از امامان(ع) اعطا میکند، همة آن کمالات را به امامان قبل از او و رسول خدا (ص) اعطا کرده است. در حدیثی از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: اما این امر بر رسول خدا عرضه شد. سپس بر امامان بعد از او (ص) تا اینکه به ما خاتمه یافت.
و در روایتی دیگر ثقه الاسلام کلینی (ره) از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرموده: «هیچ چیزی از نزد خداوند عزّوجل صادر نشد مگر اینکه ابتدا به رسول خدا (ص) رسید سپس به امیرالمؤمنین(ع) و بعد از او به دیگر امامان یکی پس از دیگری. تا آخرینِ ما اعلم از اولینِ ما نباشد».
برخی از نشانههای ذکر شده برای ظهور در بر دارندة معجزات و امور مافوق طبیعت است. به طوریکه وقوع آنها ممکن به نظر نمیرسد. با این وجود به نظر میرسد ناگزیریم فقط آن دسته از نشانهها را که به شکل طبیعی رخ میدهند بپذیریم. آیا اینگونه نیست؟
«قانون معجزات» در این مورد تعیین کننده است. با تطبیق این قانون بر نشانههای ظهور درمییابیم که هر نشانهای به شکلی منحصر به فرد در مقام اقامه حجت و برهان از سوی خداوند متعال برای بشریت است. سپس وقوع آن ممکن، بلکه ضروری است. و با قواعد عام که برهانی برای صحت اصلِ وجود «معجزه» در اسلام است؛ مطابقت دارد. و اگر نشانههای نقل شده را واقعی ندانیم در این صورت این نشانهها مطابق با قواعد عام اثبات کنندة اصلِ وجود معجزه نخواهد بود و این مستلزم آن است که قواعد مذکور را رد کنیم، در حالی که در اسلام دلیل قطعی برای ردّ این قواعد نداریم.
و اگر این نشانهها را بررسی کنیم میبینیم فقط برخی از آنها بر اساس «معجزه» قرار دارند مانند صیحة آسمانی، کسوف و خسوف در غیر وقتِ آن، و غیره.
همة نشانههای ظهور دربردارندة اخباری از آینده هستند. چگونه میتوانیم از صحّت آنها مطمئن شویم در حالیکه برای بشر آگاهی از آینده ممکن نیست؟
آگاهی از آینده ممکن نیست، مگر از طریق تعلیم علاّمالغیوب که همان خدای متعال است. حال این تعلیم یا از طریق وحی است و یا از طریق آنچه با وحی ارتباط دارد. همچنان که نبی اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) اینگونه بودند. بحث در مورد اصل این عقیده از حوصله بحث خارج است. بنابراین تا زمانیکه معصوم(ع) به حوادث آینده عالم است، طبیعتاً میتواند از این حوادث خبر دهد. و مصلحتهایی وجود دارد که ایجاب میکند این اخبار گفته شود و چنین اخباری در طرح الهی برای روز موعود جایگاهی حقیقی دارند.
بدین ترتیب، ما باید در اخباری که به ما رسیده است دقت کنیم، اگر از نظر تاریخی توانستیم، آنها را ثابت کنیم [که چنین اخباری از معصوم(ع) صادر شده است] آنها را قبول کنیم. و رد کردن آنها فقط زمانی بر ما جایز است که دلایل کافی برای اثبات تاریخی [و سندی] بر آن نداشته باشیم، نه زمانی که از حیث نظری نتوانیم آنها را اثبات کنیم.
نشانههای ظهور همانطور که هشداردهندهای برای یاوران مهدی(ع) است که خود را برای استقبال و یاری آن حضرت(ع) آماده کنند، میتواند هشداردهندهای برای دشمنان آن حضرت(ع) باشد تا خود را برای مقابله با آن امام(ع) تجهیز کنند، به ویژه زمانیکه نشانههای نزدیک ظهور واقع شوند. این هشدارها علیه مصلحت روز موعود خواهد بود. چگونه میتوان آنرا توجیه کرد؟
اگر هم فرض کنیم که دشمنان مهدی(ع) نشانههای ظهور را به دقت بررسی کرده و در هنگام مشاهدة آنها حکمت آنها را دریابند و آمادة مقابله با حضرت مهدی(ع) شوند. [باید بگوییم] «ظهور»، اینگونه نیست، که بلافاصله به طور خودکار پس از وقوع نشانهها، واقع شود؛ بلکه آن امری است که در گرو ارادة لایزال الهی قرار دارد. بنابراین ممکن است برای چند سال به تأخیر بیفتد تا این آمادگی دشمنان از بین برود. امام مهدی(ع) در زمان غفلت و بی توجهی دشمنان خود ظهور خواهد کرد.
اگر قرار باشد خداوند متعال ظهور امام(ع) را [در این حالت] به تأخیر بیندازد پس تکلیف نشانههایی که دلالت بر ظهور دارند و همه تحقق یافتهاند چه میشود؟
میتوان دو جواب به این سؤال داد:
1. معنای «نزدیک بودن ظهور» این نیست که فقط چند روز پس از تحقق نشانههای ظهور، ظهور واقع میشود، بلکه میتوان گفت: در مقابل قرنها غیبت امام زمان(ع)، ده سال (کمتر و یا بیشتر) مانده به ظهور نیز، دوران نزدیک به ظهور تلقی میشود.
2. باید بدانیم که این نشانههای ظهور فقط در زمانی محقق میشوند که دشمنان امام(ع) از مقابله با آن حضرت(ع) عاجزند. پس بعد از اینکه نشانهها محقق شدند ممکن است بلافاصله ظهور واقع شود در حالیکه دشمنان توانایی مقاومت در برابر امام(ع) را ندارند و اگر اقداماتی هم انجام دهند بیشک کاری از پیش نخواهند برد.
ابن ماجه از نبی اکرم(ص) روایتی نقل میکند که میفرماید: «قبل از قیامت مَسخ، خسف و قذف پیش خواهد آمد» و در حدیثی دیگر فرموده است: « در دوران آخرالزّمانِ امتِ من خسف، مسخ و قذف روی خواهد داد». آیا احتمال دارد این امور رخ دهد؟
شیخ مفید در کتاب الارشاد از امام کاظم(ع) حدیثی نقل میکند که میفرماید: « ... و دشمنان خدا مسخ میشوند».
مضمون این حدیث مورد بحث است. هر چند «مسخ» امری «ممکن» است و در طول تاریخ نیز محقق شده است، همانطور که نصّ قرآن کریم بر آن اشاره دارد.
شیخ مفید در کتاب الارشاد در ضمن حدیثی به ذکر نشانههای قبل از قیام مهدی(ع) میپردازد که از جملة این نشانهها این است: «و مردگانی از قبرهای خود برمیخیزند و به دنیا برمیگردند، با یکدیگر دیدار کرده، با هم آشنا میشوند». آیا چنین واقعهای رخ خواهد داد؟ آیا نمیتوان این حدیث را از گروه احادیث «رجعت» دانست؟
ظاهر این حدیث نشان میدهد که این امر در دوران غیبت کبری رخ میدهد و چه بسا از نشانههای خاصی باشد که نزدیکی ظهور را به مؤمنان مخلص هشدار میدهند. اما این حدیث، از احادیث «مُرسل» است که از نظر «سند» ضعیف است و قابل اثبات تاریخی نیست.
«رجعت» که در احادیث فراوانی آمده است، بعد از ظهور است نه قبل از آن. در صورتیکه این حدیث، زندهشدن مردگان را قبل از قیام امام(ع) میداند.
آیا طلوع خورشید از سمت مغرب از نشانههای ظهور است؟
این نشانه، از نشانههای قیامت است