گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر
با اعتماد، زمان حالت را بگذران
و بدون ترس برای آینده آماده شو
ایمانت را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
زندگی شگفت انگیز است
فقط در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی
مهم این نیست که قشنگ باشی
قشنگ این است که مهم باشی !
حتی برای یک نفر
کوچک باش و عاشق ... که عشق، خود میداند آئین بزرگ دانستنت را
بگذار عشق خاصیت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسی
وقت آن است که ای گل پسران ناز کنیم!
تاقچـه بالا بگذاریم و «نــــــه»اغاز کنیم!
مطلبی هست در این باره عیان می گویم
بشنویـــم و همــه را مُطلع از راز کنیــم
جمله کون و مکان در کف شانس من وتوست
از خوش حالی بال در اورده وپــرواز کنیــم
فرض کنید زندگی همچون یک بازی است.
قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشهای هستند.
واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد، کاملا شکسته و خرد میشوند.
آن چهار توپ شیشهای عبارتند از: خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است.
هر احمقی می تواند چیزها را بزرگتر، پیچیده تر و خشن تر کند؛ برای حرکت در جهت عکس، به کمی نبوغ و مقدار زیادی جرات نیاز است.
دست خود را یک دقیقه روی اجاق داغ بگذارید، به نظرتان یک ساعت خواهد آمد.. یک ساعت در کنار دختری زیبا بنشینید، به نظرتان یک دقیقه خواهد آمد؛ این یعنی "نسبیت".
فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد.
عاشق سفر هستم ولی از رسیدن متنفرم.
من هوش ِ خاصی ندارم، فقط شدیدا کنجکاوم.
سعی نکنید موفق شوید، بلکه سعی کنید با ارزش شوید..
دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطر کسانی که شرارتها را می بینند و کاری در مورد آن انجام نمی دهند.
یکی از قویترین عللی که منجر به ورود آدمی به عرصهء علم و هنر می شود فرار از زندگی روزمره است.
مثال زدن، فقط یک راه دیگر آموزش دادن نیست؛ تنها راه آن است.
حقیقت آن چیزی است که از آزمون تجربه، سربلند بیرون آید.
زندگی مثل دوچرخه سواری است. برای حفظ تعادل باید حرکت کنید.
روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست.
علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از آشنایان را
دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت و رفت و من از
این طرز رفتار او خیلی رنجیدم."
سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است."
سقراط پرسید:"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟"
زنان و مردان باهم متفاوت هستند،
در این دو نکته تردیدی نیست.
ولی به جای تاکید روی کیفیت های منفی زن و مرد ،
چرا روی نقاط مثبت آنها تاکید نکنیم؟
بیایید از خانم ها شروع کنیم:
زن ها مهربان ، عاشق و دلسوزند.
زن ها وقتی خوشحالند گریه میکنند.
همیشه خانم ها به امر شریف «شرط و شروط تعیین کردن» مشغولن.
ولی حالا وقتشه که ما مردها هم تکلیف خودمون رو روشن کنیم...
خانوما توجه کنن: اینها قانون های ما هستن؛
توجه بفرمایید که همه قانون ها شماره «1» هستن!
1. با شما خرید کردن ورزش نیست. ما هم دوست نداریم فکر کنیم که هست!
وقتی خانم ها سرباز شوند
صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازهها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن
ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی...