فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. روزی مردی نزد او
آمد و در حضور همه خوشه
انگوری به او داد و گفت اگر تو خدا هستی پس این خوشه را
تبدیل به طلا کن. فرعون
یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که
چه چاره ای
بیندیشد و همچنان
عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا
در آورد. فرعون پرسید کیستی؟
ناگهان دید که شیطان وارد شد. شیطان گفت خاک بر سر خدایی
که نمیداند پشت در کیست.
سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد. بعد
خطاب به فرعون گفت من با
این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با
این همه حقارت ادعای خدایی
می کنی؟ پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت چرا انسان
را سجده نکردی تا از درگاه
خدا رانده شدی. شیطان پاسخ داد زیرا میدانستم که از نسل
او همانند تو به وجود می
آید
نوشته ای که در ادامه مشاهده میکنید (شاید برای شما تکراری باشد) فقط جنبه ی طنز دارد , امیدوارم با خواندنش ناراحت که نشوید هیچ , لبخندی نیز بزنید ..
مواد به کار رفته در ساخت زنان :
گوشت و استخوان : 35 تا 55 کیلو
لوازم آرایش :یک من
عشوه : چهل خروار
قر و فر : پنجاه دور در دقیقه
زبان : 12 متر
قدرت بیان : 4345 اسب بخار
قدرت اشک ریز : 6 لیتر در ساعت
منطق : 25 گرم در کل
عقل : نیم مثقال
لجبازی : به مقدار کافی
آخرین متدهای روز جهان در زمینه ی نحوه ی محبت و نفوذ دانشجو به دل استاد (برگه ی امتحان):
این جفنگیات مرسوم که در برگه ی
امتحان مینویسند و از بیماری مادر تا اینکه اگر این درس را نمره نیاورم
مشروطم میشوم و ... هم، خیلی خز شده و هم، حتی یک بچه ی 5 ساله باور
نمیکند؛ چه برسد به یک دکتر! کمی نوآوری و خلاقیت داشته باشید. جناب استاد
به اندازه ی کافی خودش مشکلات و بدبختی دارد، دیگر نیاز نیست شما با آن خط
زیبای منحصر به فردتان یک صفحه ی آچار برایش از مشکلاتتان بگویید. حالا باز
ای کاش فقط یک نفر چنین خزعبلاتی می نوشت. یکهو می بینی از 30 نفر دانشجو،
بیست و هشت نفر عینا نوشته اند که اگر این درس را نمره نگیریم مشروطیم و
مادرمان مریض است و پدرمان زندان است و فلان و بهمان. انگار این مشکلات را
هم از روی دیگر تقلب کرده اند.
آلن پیز، استاد ولادیمیر پوتین نخست وزیرسابق روسیه و نویسنده یکی از ده کتاب پر فروش ارتباطات قرن با نام "چرا مردان گوش نمیدهند و زنان نمیتوانند نقشه بخوانند"، ترجمه شده به شصت زبان با فروش بیش از یازده میلیون نسخه و مرد شماره یک فنون مذاکرات و تحلیل حرکات بدن و نویسنده پانزده جلد کتاب مطرح در جهان بود؛ آلن پی»، عضو انجمن بیمهگران و موسسه تحقیقات مدیریت آمریکاست. آنتونی رابینز، نویسنده نامدار درباره او میگوید: من با شرکت در دوره آموزشی و شنیدن و به کار بردن ایدههای فوق العاده آلن، قدرت ارتباطات خود را چندین برابر کردم.
خلاصهای از مباحث آلن پیز در سمینار بینالمللی مدیریت فنون ارتباطات، مذاکرات و فروش را مرور میکنیم.
حسن نامی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند نشست و بنای گریه گذاشت.
سبب گریهاش را پرسیدند، گفت: من مردغریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه میکنم، مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند.
شب دیگر دیدند همان مرد باز گریه میکند، گفتند حسن آقا دیگر چه شده؟ حالا که شغل پیدا کردی،
گفت: شما همه منزل و ماءوا مسکن دارید و میتوانید خوتان را از سرما و گرما حفظ کنید ولی من غریبم و خانه ندارم برای همین بدبختی گریه میکنم.
بار دیگر اهالی ده همت کردن و برایش خانهای تهیه کردند و وی را در آنجا جا دادند. ولی شب باز دیدند دارد گریه میکند. وقتی علت را پرسیدند
گفت: هر کدام از شماها همسری دارید ولی من تنها در میان اطاقم میخوابم.
مردم این مشکل او را نیز حل کردند و دختری از دختران ده را به ازدواج او در آوردند.
ولی باز شب هنگام حسن آقا داشت گریه میکرد. گفتند باز چی شده، گفت: همه شما سید هستید و من در میان شما اجنبی هستم.
به دستور کدخدا شال سبزی به کمر او بستند تا شاید از صدای گریه او راحت شوند ولی با کمال تعجب دیدند او شب باز گریه میکند، وقتی علت را پرسیدند
گفت: بر جد غریبم گریه میکنم و به شما هیچ ربطی ندارد!