پنجم فروردین
اینجا عید است انگار
. ایرانی ها هم بابانوئل دارند منتها یک مقدار ریش اش را بد اصلاح کرده و کلا جوادتر از بابانوئل است. ایرانی ها در عیدنوروز به دیدن هم می روند و هی تخمه می خورند و هی همدیگر را می بوسند البته مردها مردها را و زنها زنها را
.اینجا به ما یک آپارتمان دادهاند که چهارده نفره تویش زندگی کنیم، یک آپارتمان را هم تکی داده اند به فی
. هرچه هم که ما می گوییم خب این چه کاریه که ما توی اینآپارتمان پای یکی مان توی دهن آن یکی باشد و مثل ساردین بخوابیم و فی تنهایی توی آن آپارتمان باشد به خرجشان نمی رود و می گویند
اختلاط زن و مرد نباید باشد
. فیلیکس به آنها گفت بابا ما توی ناوچه که بودیم همه یک جا می خوابیدیم هیچ مساله ای هم نبود. ولی اینها باوجود اینکه خیلی مهربان هستند به خرجشان نمی رود
.جان گفت:ولی این کار شما مصداق انفرادیست.ولی آقا ریشوئه گفت:تقصیر ما نیست اگرشما دو تا زن در پرسنل تان داشتید الان آن خواهر در انفرادی نمی افتاد
.یک روسری هم سر فی کرده اند که شده عینهو کلفت های داستانهای دیکنز
.ششم فروردین
امروز تورلیدرمان آمد و ما را برد دیدن کاخ های شاه
. توی راه گفت که شاه و درباریان چقدر پول ملت را حیف و میل می کرده اند و کاخهایشان را پر از اجناس آنتیک کرده بوده اند
. ما که هرچه اتاق های کاخ را دیدیم خالی بود. یک جا فقط یک میزناهارخوری بود که می گفتندخیلی گران است و شاه پشت آن بیت المال را میل می کرده
. یک جا هم یک میز تحریر بود که من از تور لیدر پرسیدم این چرا باقی مانده؟ کهتور لیدر تکانش داد و دیدیم لق می زند و قابل استفاده نبوده
.در کل اصلا از آن زرق و برق کاخ های مشرق زمین خبری نبود و من فهمیدمرسانه های ما چقدر به ما دروغ می گفته اند
. بعد ما را بردند موزه جواهرات سلطنتی که خیلی زیبا بود و ما پرسیدیم اگر شاه اینقدر بد بوده برایچی اینها را بار نکرده ببرد؟ گفتند چون ملعون فکر می کرد بر می گردد مثل بیست و هشت مرداد
.آقاهه این را با یک اخمی گفت که ما مجابشدیم
.
سلام محمد جوووووون . حالت چطوره خوبی .
بابا کجایی حاجی نیستی آقا .
مرسی بابت تبریکت . اما در مورد کلوپ نه خیلی وقته نرفتم .
به امید دیدار شما !!!