ناصر فیض در روزنامه تهران امروز نوشت:
چند رباعى شاید آمیخته به
طنزى کمرنگ درباره حادثه شوم اهانت به اسلام و رسول گرامى اسلام(ص)گفته
بودم،براى خودم خالى از لطف نبودند،امیدوارم براى دوستان این ستون هم
خوشایند باشد.با این آرزو که دشمنان دین خدا و حامیان دروغین بشر و حقوق
بشر براى همیشه از صفحه تاریخ، پاک و در صحنه جغرافیا، خاک شوند...
شیطان که...!
زنگار، چنین به آینه رنگ نزد!
سگ، بر رخ ماه این چنین چنگ نزد!
از شیطان،اینان به خدا پست ترند
شیطان که به دندان نبى سنگ نزد!
شخصی اعرابی به مسجد رفت و در نماز جماعت شرکت کرد. امام جماعت سوره بقره را خواند. اعرابی بر اثر ایستان زیاد، بسیار خسته شد. بدین جهت نمازش را رها کرد و رفت. بعد از چند روز ،در مسجدی به نماز جماعت اقتدا کرد. امام قرائت سوره فیل را شروع کرد، اعرابی فورا نمازش را شکست و پا به فرار گذاشت. گفتند:چرا چنین می کنی؟ گفت:آن امام سوره بقره را خواند،ما از پا افتادیم؛ وای به حال ما که این امام می خواهد سوره فیل را بخواند. درخت گِردکان با این بزرگی درخت خربزه الله اکبر
دو نفر با یک دیگر رفیق بودند؛ یکی از آن دو ، فضل و کمالش بیشتر بود و دیگری بهره چندانی از کمال نداشت. از بس که رفیف بی کمال بالای منبر سخنان غلط می گفت،روزی رفیق با کمال گفت: هر وقت بالای منبر سخن بی قاعده و غلط گفتی ، من سرفه می کنم تا سخنت را اصلاح کنی. تا اینکه روزی رفیق بی کمال بر بالای منبر رفت تا سوره قاف را تفسیرکند؛لذا گفت: “قاف” از قضا رفیقش بی اختیار سرفه کرد . رفیق منبریش به خیال آنکه آیه را غلط تلفظ نموده ،گفت:”قوف”. این بار رفیقش عمدا سرفه کرد تا اشتباهش را به او بفهماند . رفیق منبری گفت:”قیف”. دوستش بار دیگر سرفه کرد. رفیق منبری گفت:سرفه و مرگ ،خلاصه یا “قاف” یا “قوف” یا “قیف”
دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ، در عزایش گوسفندها سربریدند ( شریعتی )
از خداوند چیزی برایت میخواهم که جز خدا در باور هیچکس نگنجد! دکتر شریعتی.
در
بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ، آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و
خدایی که نمی بینم و میدانم که هست.. ( دکتر علی شریعتی )
روزگاریست که شیطان فریاد می زند: آدم پیدا کنید! سجده خواهم کرد. ( شریعتی )
در دردها دوست را خبر نکردن ، خود نوعی عشق ورزیدن است! ( دکتر شریعتی )
1) قبلی غذا میباس رف دسشویی
2) بغل دسی بزرگونی مجلس می باس وایساد ( اونجا سفره پر رنگ ترس)
3) اول مرغ ا کباب ا ماهیا وردار بدی برنجا بکش(تو نسخه اصیل تر میگن اصی برنج نکش)
4) اگه سری میزی عروسیا ایناس، آاآ میبینی ضایع نیست،بشقابی بغل دسیادا بذار زیری بشقابد تا کسی بغل دسد وای نسد
5) دوغاآخری دس بخور آخه ماساش کفی دلد میشیند سیر میشی
6)کمر بندا اول محکم کون آ یخده یخده واز کون تا آجری بیچینی
۱ـ فقر و بدبختی :
واژه «بدبخت» به معنای کسی است که دارای بخت و اقبال بد باشد، از این رو به
کسی که مصیبتها، فلاکت و رنج فراوان دارد بدبخت میگویند. در میان گفتار
پیشوایان دین یکی از عوامل بدبختی فقر و تهیدستی است.
امام علی میفرمایند:«الفقر مع الدین الشقاء الاکبر(۶۷) ؛ازبزرگترین بدبختیها این است که بدهکاری با فقرهمراه شود.
هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمی کند
رودخانه ها آب خود را مصرف نمی کنند
درختان میوه خود را نمی خورند
خورشید گرمای خود را استفاده نمی کند
گل ، عطرش را برای خود گسترش نمی دهد
نتیجه :
زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . .
.
.
سه نفر مسجدی ساختند. یکی محمد نام داشت و دیگری ابراهیم و سومی،موسی پس از آن، امام جماعتی را برای مسجدشان معین کردند. شبی امام جماعت در نماز مغرب سوره اعلی را خواند تا به این آیه رسید: صحف ابراهیم و موسی}؛ در کتب ابراهیم و موسی. آنکه محمد نام داشت، اسم خود را نشنید و با خود گفت:حتما رفقای من پولی به امام داده اند، که نامشان را در نماز می برد. به ناچار کیسه پولی را برای امام جماعت آورد و التماس دعا خواست، امام مقصودش را ندانست. آن مرد بار دیگر پولی به امام داد،باز تفاوتی حاصل نشد. دفعه آخر بر در مسجد ایستاد، وقتی محل خلوت شد،چماقی بر فرق امام جماعت زد،سر امام شکست؛ امام پرسید: چرا چنین می کنی؟ گفت: من مبلغی خرج کردم و مسجد ساختم و مبلغی هم به تو دادم؛ ولی تو تنها اسم رفقای مرا می بری و نامی از من به میان نمی آوری. امام گفت: ناراحت نباش، این دفعه اسم تو را هم می برم. امام چون بار دیگر به مسجد آمد و مشغول نماز شد،این آیه را چنین خواند: {صحف محمد و ابراهیم و موسی} مامومین گفتند: آیه چنین نیست گفت:راست می گویید؛لکن این آیه دیشب بر ضرب چماق نازل شده است،
روش محاسبه امتیازات :
آزمونگر پس
از ادای جملات بالا برای دستیابی به نتیجه آزمون باید به ازای هر پاسخ
به
پاسخ (الف) صفر امتیاز،
پاسخ (ب) یک
امتیاز و
پاسخ (ج) دو
امتیاز بدهد.
حالا امتیازهایتان را در یک جدول یادداشت کنید و برای محاسبه میزان خلاقیت آماده
باشید :
1. وقتی با یک مسئله خیلی مشکل روبهرو میشوید، معمولا چه میکنید؟
الف- گریه میکنم، چون فکر نمیکنم بتوانم مسئله را حل کنم.
ب- گریه نمیکنم، اما ناراحت میشوم.
ج- سعی میکنم راه مناسبی برای حل مسئله بیابم.