محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

باید تغییر کنیم

خاتمی و هاشمی و احمدی نژاد و … چه فرقی دارند وقتی ما خودمان مردمان آگاه و درستی نیستیم؟
یک ملت دلال مسلکِ ناآگاه ، با آن حماقت آشکار در هنگام رانندگی یا توحش علنی برای برداشتن یک شیرینی از جعبه ی تعارفی یا شهوت عجیب برای قرار گرفتن در مقابل دوربین ، با رتبه‌ نخست جستجوی سکس در اینترنت… چرا باید در پی یک زمامدار رویایی باشد؟
من پیشنهاد می کنم ملت هشت سال انتخابات را تعطیل کنند و اجازه بدهند هر کسی که می‌آید همینجور ادامه دهد . بعد خودشان با حوصله این موارد را تجربه کنند :
اول : ایرانی ها لطفا روزی یک بار(یا دست کم یک روز در میان) حمام بروند.

ادامه مطلب ...

جعفری...‎

اگر یک بار این را برای دیگران هم بفرستید، شما به نجات جان یک نفر کمک کرده اید. 
سال ها پشت سر هم می گذرد و کلیه های ما خونی که سرشار از نمک، سموم و دیگر مواد ناخواسته در درون آن است، را تصفیه می کنند. با گذشت زمان نمک در کلیه تجمع می یابد و نیاز به تمیز کردن با درمان بیشتری را پیدا می کنند. با در نظر گرفتن سلامت کلیه ها ما چگونه می توانیم بر این مشکل غلبه کنیم. بسیار آسان است. ابتدا یک بسته جعفری را شسته و سپس خرد کنید و در یک ظرف ریخته و با مقداری آب به مدت 10 دقیقه بجوشانید و سپس بگذارید خنک شود و سپس آن را در ظرفی ریخته و در یخچال بگذارید تا خنک شود. هر روز یک لیوان از آب جعفری که به این طریق درست کرده بودید بنوشید و شما متوجه خواهید شد که همه سموم و نمک و مواد سمی از کلیه توسط ادرار دفع می شود و همچنین شما می توانید احساس خوبی را تجربه کنید که تا کنون آن را درک نکرده بودید. جعفری به عنوان بهترین پاک کننده و درمان برای کلیه ها شناخته شده است که یک سبزی و بهتر است بگویم یک درمان کاملا طبیعی است. 
همیشه شاداب و تندرست باشید.

درک متقابل‎

یکی از دوستام تعریف می کرد : "با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء 5-6 ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی. خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم...سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی...رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گف بله و یکی داد..رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت...! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین! خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم!
 
نتیجه اخلاقی : وقتی دیگران درکتون نمی کنند ، یه کاری کنید درکتون کنند.!!!

از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟ سقراط به او گفت: "فردا به کنار
نهر آب بیا تا ‌راز موفقیت را به تو بگویم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به
کنار رود رفت.
سقراط از او خواست که دنبالش به راه بیفتد.. جوان با او به راه افتاد. به لبه
رود رسیدند و ‌به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانه آنها رسید.
‌ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد.
جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر ‌قوی بود که او را
نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره
توانست خود را ‌خلاصی بخشد.
‌همین که به روی آب آمد، اولین کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا
را به اعماق ریه‌اش فرو فرستاد. سقراط از او پرسید "زیر آب چه چیز را بیش از
همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا." ‌سقراط گفت:
"هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، ‌تلاش
خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ راز دیگری نداری؟

آیا خدا واقعا عادل است؟

زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام ) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ داوود (علیه السلام ) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟ زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم، ریسندگى مى کنم ، دیروزشال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم، تا بفروشم، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم .

ادامه مطلب ...

اگر گفتید چرا نباید توی پمپ بنزین با موبایل حرف زد؟

        اگر گفتید چرا نباید توی پمپ بنزین با موبایل حرف زد؟

         
         دیگر با موبایل در پمپ بنزین حرف نزنید  
         
        من نشنیدم که توی ایران قانونی باشه در خصوص حرف نزدن با موبایل توی پمپ بنزین.....
        ولی گویا توی کشورهای دیگه این قانون هست. حالا دلیلش:
         مواد لازم برای این آزمایش: یک عدد ماهیتابه، 3 قطعه‌ی کوچک فلزی مثل شکل، یک ورق فویل، یک عدد موبایل، مقداری نفت یا بنزین
         
        اون سه قطعه ی فلزی رو به شکل L خم کنین و در ماهیتابه بذارین:
         
 cid:1.3935716893@web39507.mail.mud..yahoo.com
         
        به این شکل:
         
cid:2.3935716894@web39507.mail.mud.yahoo.com

         
        ورقه ی آلومینیومی (فویل) رو مچاله کنین و روی این قطعات بذارین:  
         
cid:3.3935716894@web39507.mail.mud.yahoo.com
         
        مقداری نفت یا بنزین روش بریزین:  
         
 cid:4.3935716894@web39507.mail.mud..yahoo.com
         
        حالا با گوشیتون در نزدیکی ماهیتابه به یکی از دوستانتون زنگ بزنین!
         
 cid:5.3935716894@web39507.mail.mud..yahoo.com
         
        کمی صبور باشین، بالاخره اتفاق خواهد افتاد:
         
 cid:6.3935716894@web39507.mail.mud..yahoo.com
         
        آتیش:
cid:7.3935716894@web39507.mail.mud.yahoo.com
         
        تعجب کردین؟! یادتون باشه این آزمایش رو در محلی امن انجام بدین، و دفعه‌ی دیگه که به پمپ بنزین رفتین، گوشیتون رو خاموش کنین بخصوص موقع پرکردن باک!!!
         
          لطفا به هرکسی که برای شما مهم هست و می تونید اطلاع دهید

طنز مشاوره

سوال: با توجه به اینکه یکی از دلائل اثبات دعوی، اقرار است آیا بنده می توانم
با استناد به اقرار شفاهی شوهرم مبنی بر اینکه « خر بوده که به خواستگاری من
آمده » او را تحویل باغ وحش بدهم؟
پاسخ: بله که می توانید؛ اتفاقا مسئولین باغ وحش هم از اینگونه خرها که بصورت
داوطلبانه غذای شیرها و کروکودیل ها می شوند به شدت استقبال می کنند!
-----------------------------------------------------------


*سوال: با توجه به اینکه مهریه همسر من حدود 500 میلیون تومان است ولی دیه او
فکر کنم یه 90 میلیونی باشد لذا به نظر شما بهتر نیست که به جای پرداخت مهریه
اش با خودرو از روی او رد شوم و سپس دیه اش را بپردازم؟
ادامه مطلب ...

کلام روز

شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت : پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش! همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم، گوشت، پوست و استخوانت؛ گردی. تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقت توجه، لطف و رحمت او را، بدست آوری. خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد! او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد « نه ابراز ناراحتی و گریه و زاری را.....!!!»
 

صداقت

در این که ما ایرانی ها جوگیر هستیم که جای هیچ شکی نیست و دلیل اصلی شکستهای گروهیمان در طول تاریخ برمیگردد به همین جوگیر بودنمان. یک روز جوگیر میشویم و زنده باد میگوییم فردایش باز جوگیر میشویم و مرده باد میگوییم. یک روز یکی را می کنیم  مراد و پیشوا، فردایش از بردن نامش حالمان بد میشود ولی بعضی وقتها این جوگیر بودنمان موجب انبساط خاطر میشود. مثلا همین کنسرت اخیر استاد علیزاده و اجرای آثارش توسط ارکستر سمفونی ملی ایران را برایتان تعریف کنم. از شانس خوبمان برای روز آخر اجرا بلیطی در همان جلوهای سن نمایش نصیبمان شد در سالن برج میلاد.

ادامه مطلب ...