محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

فایده گاو بودن

معلمی از دانش آموزان خواست فایده گاو بودن را بنویسند و این انشاء آن دانش آموز است .
با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم.
اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز می کنم.
البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در می یابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد.
من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین فایده ی گاو بودن این است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است.

ادامه مطلب ...

شداد بن عاد

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت
آمد. پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال
است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت
برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:
۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه
سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره
تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند
و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن
زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت
و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و
جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی
خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از
رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که
جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و
مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که
ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ
شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای
محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن
عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن
جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی
رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم
مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا
جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم.

راهی نشدن به سایت پر بازدید پیوند ها

توی این قسمت میخوام یه آموزش بدم که اگه از مرورگر فایر فاکس استفاده میکنید، کمتر به سایت پیوند ها راهی بشید.


ما از یه Add-ons مخصوص مرورگر فایر فاکس به نام concoon استفاده میکنیم.

برای این کار لینک https://getcocoon.com/signup رو باز کنید.


در قسمت Email Address، ایمیل خودتون رو وارد کنید و سپس رو کلید Get it free کلیک کنید.

سپس وارد ایمیلتون بشید. از سایت concoon یه ایمیل براتون اومده. بازش کنید. روی لینک ارسالی در قسمت 1 کلیک کنید. این لینک فعال ساز کاربری شماست.

در صفحه ای که باز میشه. برای خودتون رمز وارد کنید. تایید رمز رو هم وارد کنید و سپس تیک گزینه I agree to the .... رو زده و روی کلید Continue کلیک کنید.

سپس در صفحه بعد روی گزینه Donwload Concoon کلیک کنید تا این برنامه به فایر فاکس اضافه بشه. بعد از نصب یه بار فایر فاکس رو ببندید و باز کنید.

حالا پایین همه ابزارها یه اضافه شده که سمت چپ یه کلید پاور داره و اگه بزنید گزینه ی وارد کردن ایمیل و پسوردتون فعال میشه. شما هم این کار رو بکنید و کلید Go رو بزنید. هنگامی که کلید پاور سفید شد یعنی فعاله. و میتونید دیگه راهی سایت پیوند ها نشید.

:D

موفق باشید.

این داستان تکان دهنده واقعی است!!!

امروز روز دادگاه بود و منصور داشت از همسرش جدا می شد ...
منصور با خودش زمزمه کرد ... چه دنیای عجیبی است این دنیای ما !
یک روز بخاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمی شناختم و امروز به خاطر طلاقش خوشحالم.
ژاله و منصور 8 سال دوران کودکی رو با هم سپری کرده بودند.
آنها همسایه دیوار به دیوار یکدیگر بودند ولی به خاطر ورشکسته شدن پدر ژاله، پدر ژاله خونشونو فروخت تا بدیهی هاشو بده بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون.
بعد از رفتن آنها منصور چند ماه افسرده شد.

ادامه مطلب ...

*خدا پشت پنجره ایستاده*

   جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت

 
 
جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو ... دیده ... ولی حرفی نزد.

 
مادربزرگ به سالی گفت " توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سالی گفت: " مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست

 
بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت :" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی احتیاج دارم" سالی لبخندی زد و گفت:"نگران نباشید چونکه جانی به من گفته میخواد کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟"... اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست کردن شام کمک کرد.

 
چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت:" عزیزدلم میدونم چی شده. من اون موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم تا کی میخوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره!"

 
****************************** **

 
گذشته شما هرچی که باشه، هرکاری که کرده باشید.. هرکاری که شیطان دایم اون رو به رختون میکشه ( دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و...) هرچی که هست... باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده. همه زندگیتون، همه کاراتون رو دیده. اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده... فقط میخواد ببینه تا کی به شیطان اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیره!
بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش میکنید نه تنها میبخشه بلکه فراموش هم میکنه.
همیشه به خاطر داشته باشید:
 
*خدا پشت پنجره ایستاده*

پ نه پ

لپ تاپم رو بردم نمایندگیش، می گم ضربه خورده کار نمیکنه، یارو میگه ضربه فیزیکی؟!! پـَـــ نــه پـَـــ ، یکم بی محلی کردم، ضربه روحـــی خورده
 
 
دوست دخترم میپرسه تو هم مثل من به طبیعت و دریا و گل و چیزای رمانتیک علاقه داری؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ من فقط به زباله دونی و آشغال و توالت عمومی و چیزای چنش آور علاقه دارم
 
 
سر صبح جمعه از سروصدای زیاد از خواب بلند شدم ،رفتم آشپزخونه میبینم بابام هی داره دره یخچالو باز میکنه باز میبنده ،بهش میگم چی شده سر صبح خراب شده ؟

ادامه مطلب ...

رمزگشایی از معروفترین شعبده های کریس آنجل+ عکس

کریس آنجل شعبدهباز قابلی است. اصلا شکی در این نیست. همین که جایی مانند انجمن شعبدهبازان جهانی استاد شعبدههای روز آمریکایی را بهعنوان مرد سالشان انتخاب کرده و اسمش را جزو شش شعبدهباز تاثیرگذار ۲۵ سال گذشتهمیآورد یعنی اینکه مرد جوان خیلی بیشتر از باور همه کارش را بلد است و میداند که چطور ذهن و حواس بیننده را با خودش همراه کند.
همه مهارت تردست جوان همین است: اینکه جوری نمایشاش را اجرا کند که بیننده ذرهای به دیدههایش شک نکند و خیال برش دارد که هر چه هست و نیست یک ماجرای واقعی است و آن کسی هم که دارد روبهرویش ژانگولر میزند نه یک تردست ماهر بلکه آخر همه کمالات و معنویات روحی و اینجور چیزهاست. خواب خوش بینندههای مبهوت کریس آنجل زمانی از بین میرود که بفهمند همه کارهای او فقط یک شعبده است. تر دستی مردی که مهارتش خیرهکننده است و باورنکردنی!

ادامه مطلب ...