محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

قانون گاو و سگ و خر‎

قانون گاو

گاو سرشو می‌اندازه پایین و کار خودشو انجام میده، کاری نداره کسی چی
میگه! از شاخش هم استفاده نمی‌کنه، چون بهترین شاخ زن‌ها رفتن توی میدان
گاو بازی و نابود شدند.برای مثال شما قصد داری به عیادت کسی در بیمارستان
بری، بهترین راه اینه که راه خودت را بگیری و مستقیم وارد بخش بشی و به
کسی هم توجه نکنی، حالا مثلا
اگر از نگهبان بپرسی که "الان ساعت ملاقات هست؟" یا این که "می‌تونم برم
تو؟" اگر هیچ مشکلی هم وجود نداشته باشه، نگهبانه برای اینکه قدرت خودشو
بهت نشون بده جلوت را می‌گیره. این قانون در جاهایی که قوانین مسخره و
دست و پا گیر داره هم کاربرد داره، یعنی خیلی موانع قانونی (یا بهتر بگم
سنگ
اندازی‌ها) در مرحله آغازین کارها بیشتر جلوه می‌کنند، وقتی شما بی‌توجه
به همه‌ آنها کارت را آغاز کردی، اکثر آنها خود به خود
کنار می‌روند یا افراد مجبور میشن خودشونو با شما وفق بدن. در کل این
قانون (قضیه) در جوامعی که فضولی در کار دیگران امری پسندیده‌ای محسوب
می‌شود
بسیار کاربرد دارد.

ادامه مطلب ...

یک روانشناسی شگفت انگیز و جذاب‎

)بیش از همه دوست دارید به کجا سفر کنید:
الف) پکن: رجوع شود به سوال ۲
ب) توکیو : رجوع به سوال ۳
پ) پاریس : رجوع به سوال ۴

 

۲) آیا تا به حال با دیدن فیلم ترحم انگیزی به گریه افتاده اید؟!
الف) بله : رجوع به سوال ۴
ب) خیر : رجوع به سوال ۳

 

۳)اگر با نامزدتان قرار داشته باشید و او یک ساعت بعد هم سر قرار نیاید چه کار می کنید؟!
الف) نیم ساعت دیگر صبر می کنید : رجوع به سوال ۴
ب) فوری از محل قرار می روید : رجوع به سوال ۵
پ) آنقدر صبر می کنید تا بیاید : رجوع به سوال

ادامه مطلب ...

راهنمای نظافت ایزارهای دیجیتالی

اگر شما از آن دسته آدم هایی هستید که وسایل الکترونیکیتان همیشه کثیف هستند و لایه ای به ضخامت ۲ سانتی متر گرد و غبار روی آن ها را گرفته است این مطلب خوراک شماست !

می خواهیم به شما یاد بدهیم که بدون آسیب زدن به ابزار های دی جیتالی وکامپیو تری خودتان آن ها را تا جای ممکن تمیز ومرتب نگه دارید.ضمنن اگر فک می کنید این مطلب را از روی معده میگم سخت در اشتباهید چرا که با دقت وتوسط کار شناسان خبره ی ابزار های عصر اطلاعات در سایت معتبر گیزمود نوشته شده است . راه درست تمیز کردن تلویزیون و مانیتور ، سؤال بسیاری از دوستان و دورو بری های ماست چون تقریبا همه از تلویزیون استفاده می کنند و از طرف دیگر سطح شیشه ای مانیتور ها و تلویزیون ها به دلیل جذب گرد و خاک معمولا زود کثیفی خود را نشان می دهند و انگار آهنربای کثیفی هستند و زور کسی هم به آن ها نمی رسد.

ادامه مطلب ...

طوطی

مردی به یک مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یک طوطی کرد.

صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره کرد و گفت: «طوطی سمت چپ 500 دلار است.»
مشتری: «چرا این طوطی اینقدر گران است؟»
صاحب فروشگاه: «این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی دارد.»
مشتری: «قیمت طوطی وسطی چقدر است؟‌
صاحب فروشگاه: طوطی وسطی 1000 دلار است. برای اینکه این طوطی هر کاری را که سایر طوطی ها انجام می دهند، انجام داده و علاوه بر این توانایی نوشتن مقاله ای که در هر مسابقه ای پیروز شود را نیز دارد.»
و سرانجام مشتری از طوطی سوم پرسیده و صاحب فروشگاه گفت: «‌ 4000 دلار.»
مشتری: «این طوطی چه کاری می تواند انجام دهد؟»
صاحب فروشگاه جواب داد:‌ «صادقانه بگویم من چیز خاصی از این طوطی ندیدم ولی دو طوطی دیگر او را مدیر ارشد صدا می زنند.»

روزی روزگاری‎

روزی روزگاری در روستایی در هند مردی به روستایی ها اعلام کرد که به ازای هر میمون۲۰ دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی ها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون، به جنگل رفتند و شروع به گرفتن میمونها کردند. مرد هم هزاران میمون به قیمت ۲۰دلار از آنها خرید، ولی با کم شدن تعداد میمونها روستاییها دست از تلاش کشیدند.. به همین خاطر مرد این بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی ها فعالیتشان را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی ها هم کمتر و کمتر شد، تا بالاخره روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزار های خود رفتند…

 

این بار پیشنهاد به ۴۵دلار رسید و… در نتیجه تعداد میمونها آنقدر کم شد که به سختی می شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. این بار مرد تاجر ادعا کرد که به ازای خرید هر میمون ۶۰دلار خواهد داد، ولی چون برای کاری باید به شهر می رفت، کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون ها را بخرد.در غیاب تاجر شاگرد به روستایی ها گفت این همه میمون در قفس وجود دارد! من آنها را به ۵۰دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت تاجر آنها را به ۶۰دلار به او بفروشید.. روستایی ها که وسوسه شده بودندپولهایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمونها را خریدند. البته از آن به بعد دیگر کسی نه مرد تاجر را دید و نه شاگردش را.. و تنها روستایی ها ماندند و یک دنیا میمون...

 

یکم به داستان بانک مرکزی و ثبت نام سکه و اینها شبیه نیست!!!

نکته!‎

Two things are very difficult to achieve!!!
بدست آوردن 2 چیز تو زندگی سخته

To plant your ideas in someone else's head.
عقایدتون رو تو ذهن کس دیگری بنشونید
2To put someone else's money in your own pocket.
پول کس دیگری رو تو جیبتون بزارین

The one who succeeds in the first one is called a TEACHER. 
نفر اولی که موفق میشه کار اول رو انجام بده بهش میگن معلم

And the second is called a BUSINESSMAN.
نفر بعدی که کار دوم انجام میده بهش میگن تاجر

The one who succeeds in both is called a WIFE.
کسی که موفق میشه هر دو تا کار انجام بده بهش میگن همسر

The one who fails in both is called a HUSBAND!!!
کسی که نمیتونه هیچکدوم از دو کار بالا رو انجام بده بهش میگن: " شوهر" بدبخت

تکراری هست.....خجالت بکشن این دکترهای پولکی -ولی خوندنش خالی از

وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنید که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت می کنند. فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد.

ادامه مطلب ...

مهد کودک

در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی. بچه ها هم همدیگر رو  هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.
 با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه.
در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که  کل تیم  10 نفره  روی 9 تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و  همینطور تا آخر.
با این بازی اونا به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر رو یاد میدن.

جماعت خر

در یک چمنزاری خرها و زنبورها زندگی میکردند.روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار میآید و مشغول خوردن میشود.از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، میکند و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی میبیند، زبان خر را نیش میزند و تا خر دهان باز میکند او نیز از لای دندانهایش بیرون میپرد.خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد میکرد، عرعر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال میکند. زنبور به کندویشان پناه میبرد.
به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را میپرسد. خر میگوید: زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم. ملکه زنبورها به سربازهایش دستور میدهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها میبرند و طفلکی زنبور شرح میدهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است.
ملکه زنبورها وقتی حقیقت را میفهمد، از خر عذر خواهی میکند و میگوید: شما بفرمایید من این زنبور را مجازات میکنم. خر قبول نمیکند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر میکند که نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم. ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر میکند. زنبور با آه و زاری میگوید: قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است؟
ملکه با تاسف فراوان میگوید: میدانم که مرگ حق تو نیست .
  "اما گناه تو این است که با خر جماعت طرف شدی که زبان نمیفهمد و سزای کسی که با خر طرف شود ، همین است . "