محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

محمد لینوکس

همه چیز به غیر از لینوکس!

طنز : مطلبی با موضوع خالی بندی از نوع دخترونه

این مطلب فقط جنبه طنز داره.پسرا جوگیر نشوند !!!!!!!!!!!

۱٫باباش کارخونه داره ! ۲۵۰۰ تا کارگر دارن , ماهی چند میلیون پول تو جیبی می گیره از باباش !

حقیقت : باباش کارمند جز تو یه اداره ی پیش و پا افتاده است , حقوقش کلا ۲۵۰ هزار تومنه که اونم ۱۵۰ هزارتومنش قسط خونه و یخچال فریزر و این صحبتاست ! ۱۰۰ هزار تومن می مونه براشون ماهی!!

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

۲ . بس که خونشون بزرگه ! (مکان : تهرانیا … نیاوران,جردن,… تبریزیها : دخترای تبریز که همشون بچه ولیعصرن!! فکر کنم وسط شهر و پایین شهر دختری وجود نداشته باشه. از هر دختر تبریزی بپرسی بچه کجایی ؟ می گه : ولیعصر – همافر!! , من نمیدونم تو یه فلکه مگه چند تا خونواده زندگی می کنن),وقتی می خواد از اتاقش بره آشپزخونه و برگرده, نفس نفس می زنه ! خونشون دیگه رو متر مربع نیست … با هکتاره !!! یکی هم همش صداش می کنه ! پیشخدمتشونه

حقیقت : خونشون (تهران – شوش . تبریز – ۴۰ متری ) , ۷۵ متری و اجاره ! اونیم که صداش میومد مامان بزرگ پیرشه , نه پیش خدمتشون

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

ادامه مطلب ...

چگونه یک رزومه جالب توجه بنویسید

رزومه چیست؟ رزومه مشخصات و سوابق حرفه ای شماست. هدف رزومه این است که کارفرما با مطالعه آن (سوابق شغلی داوطلبان استخدام) متوجه شود آنها از چه مهارتهایی برخوردار هستند، چه تجربیاتی دارند، چه نوع کارهایی را انجام داده اند و از نظر علمی و عملی در چه سطحی هستند. البته یک کارفرمای دقیق می تواند اطلاعات بیشتری را در مورد رفتارهای کاری شما درک کند. بنابراین رزومه مهمترین وسیلۀ کاریابی شماست و هر چه آن را بهتر و حرفه ای تر تهیه کنید امکان دست یافتن به شغل دلخواهتان بیشتر میشود.

رزومه چیست؟ رزومه مشخصات و سوابق حرفه ای شماست. هدف رزومه این است که کارفرما با مطالعه آن (سوابق شغلی داوطلبان استخدام) متوجه شود آنها از چه مهارتهایی برخوردار هستند، چه تجربیاتی دارند، چه نوع کارهایی را انجام داده اند و از نظر علمی و عملی در چه سطحی هستند. البته یک کارفرمای دقیق می تواند اطلاعات بیشتری را در مورد رفتارهای کاری شما درک کند. بنابراین رزومه مهمترین وسیلۀ کاریابی شماست و هر چه آن را بهتر و حرفه ای تر تهیه کنید امکان دست یافتن به شغل دلخواهتان بیشتر میشود.

 

ادامه مطلب ...

راه کارهای موفقیت در مصاحبه شغلی

بسیاری از افراد به دلایل مختلف ازجمله فقدان سرمایه کافی نمی توانند به‌طور مستقل به تجارت بپردازند. برخی هم در شرکت یا موسسه ای خاص مهارت‌هایشان را نشان می دهند . اما برای ورود به مراکز اشتغال باید از سد "مصاحبه " گذشت . مطالب زیر چکیده ای از فنون مصاحبه است که از مقالات مختلفی انتخاب شده است .

 

بسیاری از افراد به دلایل مختلف ازجمله فقدان سرمایه کافی نمی توانند به‌طور مستقل به تجارت بپردازند. برخی هم در شرکت یا موسسه ای خاص مهارت‌هایشان را نشان می دهند . اما برای ورود به مراکز اشتغال باید از سد "مصاحبه " گذشت . مطالب زیر چکیده ای از فنون مصاحبه است که از مقالات مختلفی انتخاب شده است .

ادامه مطلب ...

چند نکته در مورد نوشتن رزومه مؤثر

در زیر نکاتی ارائه می شود که به خلق رزومه ای مؤثر کمک می کند.اگر تاکنون نتوانسته اید رزومه مناسبی بنویسید و اگر می خواهید بدانید افراد موفق چگونه رزومه می نویسند ، مطالب زیر را بخوانید.


1 – پاکیزه و تمیز و خالی از اشتباه بنویسید.

 

متن خود را با دقت بخوانید و آن را از لحاظ گرامر و تایپ بررسی کنید، . در صورت امکان از شخص دیگری بخواهید که رزومه شما را از نظر املائی و مفهومی بررسی نماید. کوچکترین اشتباه ممکن است موجب بی ارزش شدن رزومه شود.

 

2 – هدف و منظور خود را به طور مشخص شرح دهید.

 

به طور کلی، مشخص بودن هدف و منظور ، کمک شایانی به مهم جلوه دادن صحبتهای شما در رزومه می کند . هدف شما به طور خلاصه تواناییهایتان را بیان می کند و به قدرت و نیرویتان در کار اهمیت می بخشد.

 

3 – نقاط قوت خود را برای کارفرمایان معین نمایید.

 

روی هنر و توانایی های خود بیشتر تاکیید نمایید زیرا به این ترتیب کارفرما را در پاسخگویی به این سؤال که : “ این کارجو چه کارهایی می تواند برای پیشبرد اهداف مد نظر انجام دهد ؟ ” کمک می نمایید.

ادامه مطلب ...

اعترافات تکان دهنده

اعتراف میکنم ... 
بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم!
رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد
منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریه‌ام گرفت!
با چشای خیس تا ته غذامو خوردم ک همه با هم بمیریم!!!!

اعتراف میکنم ...
تا سنه 13-12 سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید و بند حجاب بود با روسری می‌شستم
جلوی تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم.
زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره !!!!!

اعتراف یکی از دوستان ...
مامان بزرگ خدا بیامرز ما تو 95 سالگی فوت کرد.
صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه میکردن.
جمعیتم زیاد بود ... منو داداشمم تو بغل هم داشتیم گریه میکردیم .... اشک فراوون بود و خلاصه جو گریه بود ...
یهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید : مامان بزرگ زود رفتی ...
یهو کل خونه رفت رو هوا ...حالا خندمون قطع نمیشد!!

اعتراف میکنم ... 
یه شب مادرم مریض بود داشتم ازش پرستاری میکردم بعد گفت برو برام آب بیار رفتم آب آوردم
دیدم خوابش برده اومدم تریپ بایزید بسطامی بردارم صبر کنم بیدار شه
یه دفعه یه لحظه خوابم برد آبو ریختم رو مامانم !!!!!!!!

اعتراف میکنم ... 
وقتی پدرم روزنامه میخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمین تو هوا جلوی صورتش نگه میداره
بچه که بودم یواشکی میرفتم پشت روزنامه طوری که پدرم منو نبینه و با مشت چنان میکوبیدم
وسط روزنامه، پاره که میشد هیچ، عینکش می افتاد و بابا کل مطلب رو گم میکرد.
کلاً پدرم 30ثانیه هنگ میکرد.
بعد یک نگاه عاقل اندر سفیهی به من میکرد و حرص میخورد.
اما هیچی بهم نمیگفت و من مانند خر کیف میکردم.
تا اینکه یه روز پدرم پیش دستی کرد و قبل از من روزنامه رو کشید
و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبیدم تو عینکه بابام. عینک شکست.
من 5 روز تو شوک بودم!!

اعتراف میکنم ...
روز تولد 19سالگیم خودم یادم نبود، اومدم خونه دیدم در قفله چراغ ها هم خاموشه، یه باد گنده ای ول دادم
وسط خونه که انقد صداش بلند بود خودم جا خوردم، بعد چراغ ها رو که روشن کردم دیدم دوستام وسط سالن
با کلاه بوقی و برف شادی افتادن کف سالن هی میخندن بعد یکسری هم سرخ شدن
میگن تولد تولدِت مبارک... کیکم از دست یکی از دوستام افتاد وسط سالن، خلاصه شب به یاد ماندنی شد ...

اعتراف می‌کنم ... 
بچه که بودم شبا پیش خواهرم میخوابیدم وسطای شب که مطمئن میشدم
که خوابش سنگین شده دستشو می‌کردم تو دماغم!

اعتراف میکنم ...
سوار اتوبوس شدم، رفتم تو، قسمت آقایون پیش یه آقایی نشستم و از خستگی خوابم برد،
نزدیک مقصد دیدم زانوم درد میکنه فهمیدم آقایه کناری 3-2 بار با کیفش کوبیده تو پام تا بیدارم کنه
چون میخواست پیاده بشه و من جلوش رو گرفته بودم، خیلی شاکی نگاش کردم، راننده هم بالا سرم بود.
آقاهه گفت : ببخشید خانم 5 بار صداتون کردم نشنیدین، ترسیدیم.
اعتراف میکنم برای اینکه ضایع نشم که مثل خرس خواب بودم وانمود کردم که کَر هستم و
با زبون کر و لالی و طلبکارانه عصبانیتم رو نشون دادم، مرد بیچاره اینقدررررر ناراحت شده بود 10 دفعه
با دست و ایما و اشاره از من معذرت خواهی میکرد!!

اعتراف میکنم ...
راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود،
شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت.
یه روز که طرف اومده بود عربده کشی، تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام.
رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد،
منم سه پیچش شدم، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!

اعتراف میکنم ...
چهار سال پیش باید آندوسکوپی میکردم. از یه لوله باد میفرستن تو باسن مبارک که راحت دیده شه.
دکتره نمیدونم چی بود داستان که باد خالی نکرد. یه تاکسی گرفتم برم خونه.
وسطا راه دیگه داغون فشار آورده بود از دستم در رفت گوزیدم.
منم دیگه دیدم آبروم رفته دلدرد شدیدم دارم از فشار باد، هر چی بود دادم.
انقدم فشارش زیاد بود کل ماشین رفته بود رو ویبره.
راننده لامصب جاده رو ول کرده بود نعره میزد یا امام هشتم...یا حسین.
یه پیرمرده هم داد میزد حواست به جلو باشه.
راننده فهمید من گوزیدم زد بقل گفت یابوو گم شو پایین فک کردم آمریکا حمله کرده

اعتراف میکنم ...
احمقانه ترین کار زندگیم این بود که سعی کردم مفهوم ای دی اس ال رو برا مادربزرگم توضیح بدم!!

اعتراف میکنم ...
تو عروسی نشسته بودم یه بچه 3 ، 4 ساله اومد یک هسته هلو داد بهم،
منم نازش کردم هسته رو گرفتم انداختم زیر میز، چند ثانیه بعد دیدم دوباره آوردش،
این دفعه پرتش کردم یه جای دور دیدم دوباره آورد!!
می خواستم این بار خیلی دور بندازمش که بغل دستیم بهم گفت آقا این بچس سگ نیست!
طرف بابای بچه بود!!

اعتراف میکنم ...
دوره دبستان امتحان جغرافی داشتیم یه سوالش این بود: تنها قمر کره زمین؟
من هم با اطمینان کامل نوشتم قمر بنی هاشم!!!

اعتراف میکنم ...
بچه که بودم با دختر و پسر خاله هام لباس کهنه میپوشیدیم
میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم که همسایمون مارو لو داد و کتک خوردیم!!

اعتراف میکنم ...
سوم دبستان که بودم یه روز معلممون مدرسه نیومد منم ظهرش رفتم در خونشون
که یه کوچه بالاتر از ما بود تکلیف شبمو ازش گرفتم!!!!!!

اعتراف میکنم ...
به عنوان 1 مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم
سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم،
تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت !!

اعتراف میکنم ...
بچه که بودم، جو گیر بودم نماز بخونم .... بعد چادر گل منگولیمو میذاشتم مهرم میذاشتم
رو به قبله وا میستادم شروع میکردم به نماز خوندن ... اما جای سوره ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم....
>>>آقای راننده...آقای راننده...یالا بزن توو دنده....!!!!

سوال هایی که نباید در مصاحبه شغلی پرسید

احتمال دارد در پایان یک مصاحبه شغلی، مصاحبه کننده از کارجو بپرسد چه پرسشی دارید؟ در این جا استخدام کننده در جستجوی دو موضوع است: اول آنکه؛ مصاحبه کننده می‌خواهد به کارجو کمک کند تا از شغل و شرکت درک بهتری بیابید، و به آنچه در ذهن دارید و کمتر آشکار است پاسخ دهد، همچنین با انواع پرسش‌هایی که مطرح می‌کند می‌خواهد دید بیشتری به وی بدهد.

 

احتمال دارد در پایان یک مصاحبه شغلی، مصاحبه کننده از کارجو بپرسد چه پرسشی دارید؟ در این جا استخدام کننده در جستجوی دو موضوع است: اول آنکه؛ مصاحبه کننده می‌خواهد به کارجو کمک کند تا از شغل و شرکت درک بهتری بیابید، و به آنچه در ذهن دارید و کمتر آشکار است پاسخ دهد، همچنین با انواع پرسش‌هایی که مطرح می‌کند می‌خواهد دید بیشتری به وی بدهد.

 

پرسش‌های اشتباه می‌تواند تأثیر خوب اولیه را در مصاحبه‌کننده از بین ببرد. از این رو مهم است پرسش‌های سنجیده ای در مورد شغل و سازمان مطرح شود.

 

در این جا به 10 پرسش اشاره می‌شود که بایستی از طرح آن‌ها پرهیز شود:

 

1- شرکت شما چه کاری انجام می‌دهد؟

کارجو می‌تواند با کمی تحقیق به پاسخ این پرسش پی ببرد. در حالی که با طرح آن، این طور تلقی می‌شود که فردی ناپخته، بی‌انگیزه و تنبل است.

 

2-شرکت چه مزایایی ارائه می‌کند؟

در این مرحله نباید در این مورد پرسش شود و قطعاً نباید در مورد جزئیات مزایا از جمله کمک‌های پزشکی، پوشش درمانی برای دندانپزشکی، روزهای مرخصی و غیره سؤال شود. زمان این گونه پرسش‌ها هنگامی است که درباره جزئیات شغلی مذاکره می‌شود. در این مرحله پرسش‌ها بایستی پیرامون خود شغل و سازمان متمرکز باشد.

 

3-آیا می‌توانم ساعت 3 بعدازظهر پنجشنبه‌ها بروم؟

کارجو با شروع این گونه پرسش‌ها و طرح درخواست رفتارهای ویژه، پیش از آنکه حتی شغلی به دست آورد، به کارفرما این گونه القاء خواهد نمود که می‌خواهد مرتباً استثنائاتی برای خود قائل شود و یا اینکه درخواست کار در ساعات متفاوت و یا روزهای خاص و غیره برای خود دارد. اکنون وقت طرح چنین درخواست‌هایی نیست. وقتی به شما پیشنهاد کاری شد، آن گاه می‌توانید برای آنچه می‌خواهید مذاکره کنید.

 

4- آیا تست مواد مخدر می‌گیرید؟

با طرح این پرسش کارجو، درباره خود ابهاماتی را در ذهن کارفرما مطرح خواهد کرد.

 

5-می‌توانم نقشی در کار و... ایفا کنم؟ (کاری که به درخواست شغلی ارتباطی ندارد)

این سؤال مناسب نیست، زیرا ممکن است درباره فعالیت‌های اجتماعی رسانه‌ای آن شرکت،‌ هیجان زده باشید،‌ و یا از رویداد بزرگی که شرکت هر سال برگزار می‌کند، به هیجان بیاید، اما با توجه به اینکه این موضوعات به درخواست شغلی شما ارتباطی ندارد این گونه وانمود می‌شود که این رویدادها برای کارفرما نسبت به کاری که در واقع در حال انجام مصاحبه برای آن است،هیجان‌انگیزتر است.

 

6- آیا کارکنان از تخفیف در محصول شرکت برخوردار می‌شوند؟

این مرحله از گفتگو فقط در این خصوص است که آیا کارفرما برای کار در شرکت مناسب است یا نه. از این رو پاسخ به پرسش فوق‌الذکر بعید است تأثیری داشته باشد.

 

7-آیا در مورد من از معرف‌هایی که ذکر شده‌اند تحقیق می‌کنید ؟

اغلب کارفرمایان از معرف‌ها تحقیق می‌کنند. از این رو طرح این سؤال این‌گونه تلقی می‌شود که کارفرما چیزی برای پنهان کردن دارد.

 

8-چه مدت برای غذا وقت داده می‌شود؟

اگر تلقی شود که برای کارجو دور شدن از کار اهمیت بیشتری دارد تا خود شغل، تأثیر بدی از شما به جای می‌گذارد.

 

9-چرا باید در این شغل کار کنم؟

اگر کارجو خود نفهمیده است چرا برای مصاحبه حضور یافته است، مصاحبه‌کننده بعید است که بتواند چنین درکی به او بدهد.

 

10-مصاحبه مرا چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پاسخ این پرسش برای مصاحبه کننده روشن است، زیرا مصاحبه کننده خوب، برای بررسی گفتگوهای انجام شده،‌ وقت می‌گذارد، و کارجو را با سایر متقاضیان مقایسه می‌کند. بنابراین، مصاحبه شغلی را نباید با یک اظهار نابه‌جا به پایان رساند.


مهم

فرزند عزیزم
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی
اگرهنگام غذا خوردن ، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگرصحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
به یاد بیاور ، وقتی کوچک بودی ، مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم
وقتی نمی خواهم به حمام بروم ، مرا سرزنش نکن
وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز ، سئوالاتی می کنم با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی ، حافظه ام یاری نمی کند ، فرصت بده وعصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند ، دستانت را به من بده ... همانگونه که تو اولین قدم هایت را درکنار من برداشتی
زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و می خواهم بمیرم ،عصبانی نشو ... روزی خود می فهمی
ازاینکه در کنارت و مزاحم تو هستم ، خسته وعصبانی نشو
یاریم کن ، همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو ، این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم ، دوستت دارم

>کج دار و مریض یا کج دار ومریز


>اصطلاح کج دار و مریز یا به صورتی که بیشتر مردم فهم می کنند و می نویسند «کج دار و مریض» از جمله اصطلاحاتی است که توسط مردم به اشتباه به کار می رود. مردم آن رابا مریضی مرتبط می دانند. این اصطلاح در اصل کج دار و مریز است. به معنای اینکه ظرف را کج نگه دار و در عین حال مواظب باش که نریزد و نسبتی با مریضی ندارد.
>>>شاعر در این خصوص می گوید:
>>>
>>>رفتــم بـه سـر تـربت شمس تبـریـــز                 دیــدم دوهــــزار زنگیــــان خونــریـــز
>>>هر یک به زبان حال با من می گفت                  جامی که به دست توست کج دار و مریز
>>>

قصه ی عشق‌ها

بعضی عشق‌ها مثه قصه نوحه از ترس طوفان میان سراغت؛
بعضی عشق‌ها مثه قصه ابراهیمه، باید همه چیزتو براش قربانی کنی؛
بعضی عشق‌ها مثه قصه مسیحه، آخرش به صلیب کشیده می‌شی؛
اما بیش‌تر عشق‌ها مثله قضیه موساست، یه کم که دور می‌شی یه گوساله جاتو می‌گیره!!!