روزى شیطان جلوى حضرت عیسى علیه السلام ظاهر شد و عرض
کرد:اى کسى که آدم هاى کور را شفا مى دهى ! مریض ها را از بیمارهاى کشنده
مى رهانى و مرده ها را زنده یم کنى ! - اگر راست مى گویى - خود را از کوهى
بلند بینداز و خود را حفظ کن که صدمه به تو و جان تو نرسد. در این جا شیطان لعین از روى فریب و شیطنت خود به زبان
خیرخواهى و نصیحت به آن حضرت چنین گفت : اگر این کار را انجام دهى و خود را
از بالاى کوه پرت کنى ، مردم به تو علاقه بیشترى پیدا مى کنند و ایمان
آنها محکم تر مى شود و آنان که هنوز ایمان نیاورده اند، ایمان خواهند آورد. حضرت
عیسى علیه السلام فرمود: مى خواهى مرا بفریبى که اقدام به خودکشى کنم و
مورد غضب خداوند واقع شوم و مخلد در آتش باشم . بعد فرمود: تمام کارهایى که
از من صادر مى شود به اذن خدا است و از خود نمى توانم کارى انجام دهم .شیطان با این نیرنگ مى خواست عیسى بن مریم (ع ) را وادار به
خودکشى کند و در نتیجه ، به عقوبت الهى گرفتار شود و اگر کشته نشد، لااقل
یک عمل غیر عقلانى و خلاف دستور خدا انجام داده باشد. (شیطان را همین بس که
پیغمبرى از پیامبران الهى را وادارد که که اگر شده کار پسندیده اى را ترک
نماید.)