قــدرت کردگــار می بـینــم
ازنجوم این سخن نمی گویم
از سلاطیــن گــردش دوران
هر یکی را به مثل ذره نــــور
از بـزرگـی و رفعـت ایشــان صفـ
..........................
آخــر پادشاهـــی صفــــوی یک حسینی*به کار می بینم
*آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین؛ شاهی فاسد و ستمگر بوده است.
نادری در جهان شــود پیــدا
آخــر عهــد نـوجــــوانی او
شهر تبریز را چو کوفه کنند
* اشاره به انتقال پایتخت به تهران.
بعد از آن دیگـری فنا گردد
که محمـد* به نـام او باشــــد
* بنابر ویژگیهایی که از او می گوید، مرادش احتمالاً محمد شاه قاجار است نه ،آغا محمدخان قاجار.
چــارده ســال پادشاهـــی او
سال کز مرغ می شـود پیــدا
..........................
ناصر الدین به نصـرت دوران
..........................
از شهنشــاه ناصـر الدین شـاه
شیــونــی بیــم دار*می بینــم
* اشاره به ترور ناصرالدین شاه.
روز جمعـــه ز شهر ذیقعــده تن او در مـــــزار می بــینـم
بعد از آن شه مظفــر الدین را
چـارشنبـه ز شهـر ذیقعـــــده* مــرگ او آشکــار می بینـم
* مرگ هر دو ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه در ذیقعده واقع شده است بنابراین پیش بینی او در این باره دقیق می باشد.
از الــف تا بـه دال می گویـم
شاه و شاهــی فکارمی بینـم*
*
اشاره به نهضت مشروطیت ایران و تهدید پایه های سلطنت قاجاریه است.
درخراسان ومصروشام وعراق
جنگ وآشوب و فتنه ی بسیار در یمیــن و یســار*می بینـم
* آغاز جنگ جهانی اول، مصادف با ، آخرین روزهای عمر مشروطیت ایران.
غــارت و قتــل لشکــر بسیـار در میــان و کنــار می بـینـم
شه چو بیرون رود ز جاگاهش*
* مراد، احمد شاه قاجار است، جالب آنکه به خروج او از کشور اشاره می کند و نه مرگ او.
** مراد، رضا شاه است.
چون فریدون به تخـت بنشینـد
متصف بر صفات سلطان است
دائـم اسبـش به زیر زیـن طــلا کمتـر آن را سـوار می بینـــــم
عدل و انصـاف در زمانـه ی او
علمــــــای زمــان او دائــــــم همــه را تـــــار ومــارمی بینــم*
* تقابل دولت با دین و روحانیت، هیچ گاه در تاریخ ایران، به اندازه ی دوران حکومت رضا شاه نبوده است. او کوشش کرد تا لباس روحانیت را از بین برده و به کلی سازمان روحانیت را فرو بپاشد.
هست فصل حجاب در عهدش
فصــل را بــی اعتبــارمی بینم*
*
مهم ترین اقدام ضد دینی رضاشاه، کشف حجاب زنان بود.
جنگ سختی شود تمــام جهان* کوه و صحــرا فکــار می بینـم
* اشاره به آغاز جنگ جهانی دوم.
کــــار و بـــار زمانــه وارونـــه قحط و هم ننگ وعار*می بینم
پسرش چــون به تخت بنشینـــد بوالعجــــب روزگــار می بینم
نوجوانــی به ســان ســرو بلنــد
در امور شهــی است بی تدبیـــر
بس فرومـــایگـــان بـی حاصـل حامـــل کـار و بــار می بینـــم
مذهب و دین ضعیـف می یابــم مُبتــدع* افتخــــارمی بــینـم
ظلم پنهــــان، خیانــت و تزویــر بر اعاظـــم شعــــــار می بینـم
ظلمــت ظلــم ظــالمــان دیــــار بی حــد و بی شمــار می بینــم
ماه را رو سیـــــــــاه می یابــــم
دولـــت مرد و زن رود به فنـــــا حال مــــردم فکـــــار می بینــم
غــــارت و قتـــل مــردم ایــران دست خــارج به کــار می بینــم
کهنــه رنـــدی به کـار اهرمنــی* انــدر این روزگـــار می بینـــــم
دور او هــم تمـــام خواهـد شـد
شور و غوغــای دیـــن شود پیدا* سر به ســــر کــارزار می بینـم
* اشاره به وقوع انقلاب اسلامی ایران
قصــه ای بس غریــب می شنـوم غصــه ای در دیـــار می بینــم
جنگ و آشـــوب و فتنه ی بسیار نام او زشـت و خـوار*می بینـم
کم ز چل* چون که پادشاهی کرد سلطـــه اش تار و مار می بینـم
غم مخورزانکه من دراین تشویش خرمــــیّ وصــل یار می بینــم
بعد از او شـــاهی از میــان بــرود
سیـــدی را ز نســـل آل رســـول
* اولاً سیادت امام خمینی (ره) را تصریح می کند، ثانیاً نام او را نیز تعیین می نماید زیرا عدد واژه ی « برقرار» به حروف ابجد، 710 و عدد واژه ی «خمینی» نیز 710 می باشد.
پیشــــــــــوای تمـــام دانــایـــی رهبــــــری با وقـــــار می بینم
متصــف بر صفــات سلطانیســت
رهنمــــا و امـــام هفت اقلیــم نــــام او را شعــار می بینـــم
همچــو مولا جلال الــدین مولا شمس تبریــــز وار می بـینـــم
بندگــــــان جناب حضـــرت او* سر بســــر تاجــــدار می بینـم
گوهر شب چــراغ بهر کمــــال
هرکجا رو نهـــد به فضـــل الاه
بــا کرامــــات و جامـــع آداب
تا چهل سال ای برادر من
معلوم نیست منظور چهل سال بعد از امام خمینی است یا چهل سال بعد از انقلاب اسلامی
بعدازآن خود امام خواهد بود که جهــان را مدار می بینـــــم
صورت و سیرتـش چو پیغمبــر علم و حلمش شعار می بینـم
قـــــائم شــرع آل پیغمبــــــــر
میم وحا، میم ودال می خوانند
از کمربنــد آن سپهـر وقـــار
جنگ سختــی شود تمام جهـان* کوه و صحــرا فکــار می بینـم
مردمـــان جهــان ز انس و پری همــــه را در فــــرار می بینــم
مر مسیـــــح از سمـا فـرود آیـد
آل سفیـــــان* تمام کشتــه شوند با هـــزاران ســــوار می بینـم
مهــــدی وقت و عیســـی دوران هر دو را شهســـــوار می بینــم
دیـن و دنیــا از او شـــود معمور خلق از او، بخت یـــار می بینم
مسکنش شهر کوفه خواهد بـود دولتـــــــش پایــــدار می بینم
هفــــت باشـــد وزیر سلطانـــم همـــــه را کامکـــار می بینــم
زینـــت شـــرع و رونــق اسلام
عاصیـــــان از امـــام معصومــم خجـــل و شرمســـار می بینـــم
گرگ با میــش، شیـــر با آهـــو در چـــــرا، برقـــرار می بینــم*
* کنایه از گسترش عدل و امنیت و رفاه بر جغرافیای زمین، تحت حکومت واحد جهانی حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء
نه درودی به خـــود همی گویم بلکـــه از ســـرّ یار می گویـــم
نعمــت الله نشستــــه در کنجــی همــــه را در کنـــــار می بینم.
داشتم دنبال اشعار شاه نعمت الله ولی می گشتم. جالب اینجاست که هیچ دو نسخه ای مشابه هم نبودند و هرکس به نفع خواسته خودش آن را تحریف کرده و ابیات را جابجا کرده بود.
وقایع بعد از پهلوی در بیشتر نسخه های دیگر سازگار با شرایط وحشتناک امروزی بود.
اما تحریف این نسخه را هرکسی می فهمد. تمام حوادث وحشتناک بعد انقلاب را جابجا کرده و به دوران های دیگر منتقل کرده اید. در ضمن ابیات انتهایی هم بطور واضح تحریفی هستند.
برقرار به ابجد ۷۰۳ می شود